قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

یکم رمضان: وزن را آن طوری که در دنیا و در فیزیک، تعریف می‌کنند، بهره‌ی هر چیز از جرم می‌دانند که به واسطه‌ی جرم زمین، به سمت زمین کشیده می‌شود. اما در باطن عالم و در حقیقت، وزن، بهره‌ی هر چیز از حق است که با شدت بیشتری، جذب حق مطلق و خدا می‌شود. (وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَق‏- أعراف 8). اگر انسان، پر از هوا بشود، از حق مطلق فاصله می‌گیرد مثل بادکنک (َ أَفْئِدَتُهُمْ هَواء)

 

دوم رمضان: منقول است از حضرت أمیر (ع) که اُوصیکُم بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ (نامه 47). تفسیر سطحی و عوامانه «نظم أمر»، همینی است که زیاد شنیده‌ایم که در کارهاتان، نظم داشته باشید. اما آیا این مسئله، نیاز به وصیت آن باطن سر أنبیا دارد؟

نظم أمر یعنی حفظ سلسله‌ی ولایت. نظام، نخ تسبیح است که مهره‌ها را نظم و سامان می‌دهد و نظم أمر داشتن، یعنی خود را در سلسله ولایت و در مدار ولی أمر، تنظیم کردن.

 

سوم رمضان: حضرت زین العابدین(ع) در ابتدای زیارت هفتم صحیفه (عندالکرب)، عنوان «رَوْحِ الْفَرَج» را استفاده می‌کنند و حضرت یعقوب (ع) در آیه‌ی 94 سوره‌ی یوسف (ع)، پیش از ظهور یوسف (ع)، «ریح یوسف» را می‌یابند. ریح و ریاح، از بشارت‌های خاص رحمت خداست پیش از اینکه «ماء» بخواهد بر زمین مرده، إنزال بشود (48 فرقان) و خوب می‌دانیم که در روایات، حضرت حجت (روحی فداه) به ماء، تمثیل شده است. دعا کنیم که این بادهای مکرر این ایام، رَوْحِ الْفَرَج و ریح یوسف زهرا باشند.

 

چهارم رمضان: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکا. هر کس که إعراض از ذکر خدا بکند، معیشت ضنک برایش خواهد بود. (124 طه). ضنک را همواره به «سخت و تنگ» تفسیر می‌کنند و انسان می‌ماند که پس چرا برخی از کفار و فساق، که إعراض از حق کرده‌اند، زندگیشان سخت و ضیق نیست. طبق آیه قرآن، اثر باطنی ضنک، کوری و عمای در قیامت است. فراهیدی در کتاب العین، ضنک را چنین تعریف کرده است: هر چیزی که حلال نباشد حتی اگر فراوان باشد، ضنک است.

 

پنجم رمضان: تعاون و إعانت، از ریشه عون و به این معناست که یک نفر وسط صحنه‌ی جبهه‌ی حق است و بقیه باید یاور و معین و ناصر او باشند که او همان ولیّ است و بقیه، أعوان و أنصار او. به این نسبت، عنصر وسط در جبهه باطل، «عدو» است و دیگرانی که عون و نصر اویند، «خصم» هستند. شیطان، عدو مبین است یعنی أوسط أعدای حق.‏ انسان باید در مدار «بّرِّ‏» که همان ولیّ است، تعاون کند. (2 مائده) و از این رو، زن باید عون مرد در طاعت خدا باشد.

 

ششم رمضان: یکی از سننی که خداوند در تکوین عالم، لحاظ کرده است، سنت «إخراج أضغان» است که مستند به کریمه‌ی 29 سوره محمد (ص) است و به این معناست که خداوند همه ی أمراض و أحقاد و أحساد و محتوای باطنی انسان‌ها را که پنهان می‌دارند، خارج می‌سازد. همین ترس از رسوایی عمومی کافیست تا انسان خودش به فکر تزکیه و پاک‌سازی قلبش باشد.

 

هفتم رمضان: در حدیث معراج حضرت نبی (ص) در باب هفتم کتاب علل الشرایع، جبرئیل وقتی به سرحد مجاز خود می‌رسد، به پیامبر می‌گوید: اینجا انتهای حد من است که خدا وضع کرده. اگر از آن، تجاوز کنم، بال‌هایم می‌سوزد چون تعدی حدود ربّ را کرده‌ام.

‏«إحتراق أجنحه»، سنتی است که خداوند در عالم، وضع کرده و انسان هم اگر تعدی حدود الهی کند، بال‌هایش می‌سوزد و نمی‌تواند پر بگشاید به گلشن قدس.

 

هشتم رمضان: در انتهای خطبه 156 نهج‌البلاغه، حضرت أمیر(ع)، نقلی از پیامبر (ص) را اشاره می‌کنند که سخت امروزی است. مردم در دوران اسلام (پیامبر (ص)-امام خمینی (ره))، إفتان و دچار فتنه نمی‌شوند اما ورود به دوران ایمان (حضرت علی (ع)-امام خامنه ای(مد ظله)) ورود به فتنه‌هاست. مردم در دوران ایمان، در منزلت فتنه هستند نه در منزلت رِدَّه و اگر به منزلت رِدَّه بروند، عذاب نازل خواهد شد.

 

نهم رمضان: حضرت علی(ع) در حکمت 289 نهج‌البلاغه، خصوصیات برادری را که داشته، شرح می‌کند: کوچکی دنیا در چشمش او را در چشم من بزرگ کرده بود، از سلطان شکمش خارج بود و اشتهای آنچه را که نمی‌یافت، نداشت. «إشتهای ما لا یَجِد»، ناقض استقلال اقتصادی است و ملتی می‌تواند در جهان، ادعای استقلال اقتصادی کند که آن چیزی را مصرف کند که خودش تولید می‌کند و «إشتهای ما لا یَجِد» نداشته باشد.

 

دهم رمضان: خداوند از دو راه، حجیت خود را بر انسان، تمام کرده است: وحی و عقل که به تبع آن، دو نحو از ولایت بر انسان دارد: ولایت وحی (رسول) که همان کتاب است و ولایت عقل که همان حکمت است.

یونانی‌ها این دو مفهوم را که از تعالیم حضرت ابراهیم( ع) است، دچار فروکاست و تحویل کردند: فیلوسوفوس مرکب است از فیلو (هم‌ریشه با ولایت) و سوفوس (جای‌گزین عقل)، و فیلولوگوس مرکب است از فیلو (ولایت) و لوگوس (وحی-کلام الله).

 

یازده رمضان: ولایت و امامت را ما عموما به یک معنا می‌گیریم اما با توجه به این نکته که خدا، ولیِّ انسان هست و امام انسان نیست، معلوم می‌شود که فرق دارند. امام، از ریشه «أمم» به معنای قصدکردن است و إمام کسی است که مأمومین را به قصد ولیِّ بالاتر از خود، هدایت می‌کند و مادر از این رو «اُمّ» است که فرزندان را به ولایت پدر، هدایت می‌کند. امامت، از پایین به بالا و از تعدد به وحدت است اما ولایت، از بالا به پایین و از وحدت به تعدد و کثرت است.

 

12 رمضان: مرحوم شهید بهشتی در کتاب متفاوت و ارزش‌مند «شناخت از دیدگاه قرآن»، در میان بحث از معانی مختلف مفهوم آیه در قرآن، یک روایتی از حضرت رسول(ص) نقل می‌کنند که جمله آخر آن روایت، خیلی تکان‌دهنده است: قطعاً برای هر ساختمانی که ساخته می‌شود، روز قیامت، وبالی بر گردن صاحبش است مگر چیزی که ناچار از آن است.

حالا با این همه ساختمان‌های بلند، به نظر گردنی در قیامت سالم نماند!

 

13 رمضان: در روایات، برای هر چیز، دو مؤلفه بیان شده است گویی که وجود هر چیز، لابد از این دوست: آفت و زکات. آفت از بیرون، عارض شیء میشود و زکات از درون. فلاحت وقتی نصیب هر چیزی می‌شود که آفت او زدوده شود و زکات او داده شود. مثلاً آفت علم، نسیان است و زکات آن، نشر. یعنی آدمی اگر می‌خواهد علمش فلاح بیابد باید آن را حفظ کند (با عمل به آن) و نیز آن را نشر دهد.

 

14 رمضان: برآمدن عالم از مستوری به مکشوفی در نظر انسان غربی، دو بخش دارد: نیچر و کالچر. نیچر، آن بخشی است که خود به خود می‌روید و برآمدنش را در اپیستمه می‌شناسند و برآمده‌اش را فوسیس گویند. کالچر، آن بخشی است که با دخالت انسان می‌روید و برآمدنش را در تخنه می‌شناسند و برآمده‌اش را پوئسیس گویند. تکنولوژی، تجاوز تخنه به نیچر و اپیستمولوژی، تجاوز اپیستمه به کالچر است.

در تفکر دینی اما ربوبیت عالم ذیل سه حوزه کلی تقدیر و تکوین و تشریع الهی تبیین می‌شود.‏

 

15 رمضان: طبق کریمه‌ی 12 سوره طه، سنت ورود به وادی قدس خدا، «خلع نعل» است یعنی انسان باید هر چیزی را و حتی کوچک‌ترین چیزهایی را که سبب چسبیدن و وابستگی و اتصال او به دنیا می‌شود، از خود، إخلاع کرده و جدا کند تا خداوند او را برگزیند چرا که از اینجا دیگر، انسان، بال در سماوات می‌گشاید. موسی (ع) برای إقتباس نار و گرفتن قبسی از آتش آمده بود اما ذیل سنت خلع نعل، مورد خطاب «إنی أنا الله» خدا قرار گرفت.

 

16 رمضان: مرحوم شهید مطهری در کتاب نظام اقتصادی اسلام، مشخص و ویژگی اصلی کاپیتالیسم را «دخالت ماشین و ماشینیسم» می‌دانند و معتقدند که کاپیتالیسم، ماشین را جانشین انسان کرده است نه ابزار انسان. با تأمل در این فقره و اینکه کاپیتالیسم با اسلام، جمع نمی‌شود، روشن می‌شود که برای رهایی از سیطره‌ی کاپیتالیسم باید یوغ ماشینیسم را از گردن انسان خارج کرد و تنها راه آزادی از ولایت تکنیک، رسیدن به ولایت تکوینی است.

 

17 رمضان: إصغاء یعنی فرو رفتن و مایل شدن و سپردن. به شهادت قرآن و روایات، قلب و فؤاد و سمع انسان، إصغاء می‌یابند مثلا طبق قرآن، وقتی انسان به قول مزخرف، مایل می‌شود، فؤادش إصغاء می‌شود و یا طبق دعای 44 صحیفه سجادیه، أسماع انسان، به لغو (قولی که در آن ذکر خدا نباشد) إصغاء می‌تواند بشود. موسیقی، فیلم، اسپورت، رمان، و سایر بیان‌های هنری، وقتی روی انسان مؤثر است که انسان، سمع و قلب و فؤادش را به آنها بسپارد و إصغاء شود.

 

18 رمضان: در روایت هست از حضرت رسول (ص) که در غذا، فوت و نفخ نکنید. اهل ظاهر، علت آن را به ‏CO2‏ ربط می‌دهند اما اهل باطن در حکمت تأویلی معتقدند که چون انسان، بالقوه خلیفه‌ی خداست و درجاتی از خالقیت خدا را دارد لذا ممکن است که نفخ او در مأکولات مستعد حیات، مصداق نفخه‌ی روح بشود و در آنها روح دمیده شود و سپس انسان، مخلوقی را بخورد که حایز روح و زنده باشد و از این رو، نباید در خوراکی‌ها دمید.

 

19 رمضان: طبق آیات 17 و 18 سوره زمر، بندگان خدا کسانی‌اند که إستماع قول و إتباع از قول أحسن می‌کنند. طبق آیه 30 سوره حج، انسان باید از قول الزور (لغو)، إجتناب کند و طبق آیه 33 سوره فصلت، قول أحسن، قول کسی است که داعی إلی الله و عامل صالح و تسلیم خداست و او کسی نیست جز ولی خدا.

سمع، «باب الکلام إلی القلب» است و دروازه‌ای است که معانی را در قلب انسان، ضرب می‌کند و حقش این است که فقط قول أحسن و کریم بشنود.

 

20 رمضان: پیامبر(ص) در روایتی میفرمایند: اِنَّما یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ، کل خیر با عقل، إدراک می‌شود.

عقل و شهوت، دو عطیه‌ای هستند که کیفیت وجود انسان، در فاصله این دو، معنا می‌یابد. خیر، ظهور عقل در آفاق است و شرّ، ظهور شهوت در آفاق، و إختیار یعنی اتخاذ و انتخاب خیر در تقابل أنفسی عقل و شهوت و تقابل آفاقی خیر و شرّ. خیر با عقل، إدراک می‌شود و شرّ با شهوت.

 

21 رمضان: جوشن یعنی زره و دعای جوشن کبیر را حضرت جبرائیل (ع) در یکی از جنگ‌ها برای پیامبر (ص) آوردند و این دعا، جوشن و زره‌ای است که جان انسان را از نار جهنم، محافظت می‌کند و برای همین است که نوشتن و کتابت آن روی کفن، (و نه چاپ آن)، از سنن معصومان است. گویی هزار إسم خدا، چنان انسان را در بر می‌گیرند، که هیچ آتشی (گناه انسان، صورت آتش دارد) و هیچ یک از تیرهای شیطان، به انسان آسیبی نمی‌زند.

 

22 رمضان: نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ  - نفس‌های انسان، قدم‌هایی است که به سوی أجل و مرگ برمی‌دارد. حکمت 74 نهج‌البلاغه.

مرگ، هادم لذات و تمتعات دنیوی است و علی علیه‌السلام، آن‌قدر در دوران حاکمیت امت اسلامی، از مرگ و مرگ‌آگاهی گفته است که گویی هر قدر که انسان بهره‌ی بیشتری از قدرت و سلطه دنیایی برده باشد، باید مرگ‌آگاه‌تر باشد، درست خلاف آموزه‌های مدرن.

 

23 رمضان: اسم اعظم خدا یک ظهور تشریعی دارد و معروف است در میان علما و حکما که همان «الله» است و نیز یک ظهور تکوینی دارد که چهارده معصوم علیهم‌السلام، ظهور تکوینی اسم اعظم خدا هستند و شب قدر، شبی است که انسان، یک‌صد و پنجاه بار، خداوند را به أسماء أعظم تشریعی و تکوینی‌اش قسم می‌دهد که او را از نار جهنم، إعتاق و رها کند.

 

24 رمضان: بیشترین جذب أئمه از مردم، از طریق دعوت به دین، پس از ارائه خدمات اجتماعی به مستضعفان بود، نه تبیین مستقیم و لسانی دین. (کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ).

اتفاقی که الان دارد در جامعه می‌افتد این است که افراد ناپایبند به دین مثل ورزش‌کاران و آرتیست‌ها و ‏NGOها و سلبریتی‌ها، افتاده‌اند دنبال امور خیریه؛ و بچه‌مذهبی‌ها افتاده‌اند دنبال کار فرهنگی و بیان مستقیم و لسانی معارف دین؛ و مردم جذب اعتقادات کسانی می‌شوند که بهشان کمک و خدمات می‌دهند.

 

25 رمضان: شعر، بیان شیدایی انسان در فراق حق و دروازه ورود وحی و الهامات ملکوتی و فرود ملائک به قلوب زکیه است. شعر، راه أحسنی است که از عمق قلب انسان به بهشت خدا باز می‌شود. شعر، إلتقای روح انسان با عالم حقیقت و حقیقت عالم است و از راه و باب شعر است که انسان می‌تواند جنات بهشتی را شهود کند. شعر، شعری که حکمت است، تا باشد، یعنی انسان دچار ختم و طبع قلب نشده است و هنوز افق آسمان بر روی انسان باز است.

شعراء، جمع شعیر است یعنی کسانی که چشمه و منبع شعرند و زبان عالم خیال متصل و شعری که منبع و چشمه‌ی جوشش آن، نفس انسان باشد، جز غوایت، فرجامی ندارد. شعری انسان را ارشاد می‌کند که از «انسان شاعر» جوشیده باشد و شاعر کسی است که جانش را آینه‌ی انعکاس نفس‌الأمر واقعیت و واسطه‌ی بیان حقیقت عالم خیال منفصل کرده باشد.

 

26 رمضان: مشکل کسانی که ولایت فقیه را دیکتاتوری می‌خوانند، کفر به غیب و باطن است. ولایت ولی فقیه، فقط ولایت تشریعی نیست و ولیّ، وقتی ولایت دارد که به همان میزانی که ولایت تشریعی دارد، ولایت تکوینی نیز داشته باشد و فقط وقتی ولایت تشریعی، به دیکتاتوری نمی‌انجامد که باطن آن، ولایت تکوینی باشد و امروز اگر عده‌ای ولایت امام خامنه‌ای (روحی فداه) را نمی‌پذیرند، به خاطر این است که، تصرف باطنی ایشان در وقایع را نمی‌بینند.

 

27 رمضان: در خطبه 40 نهج‌البلاغه، نکته بسیار دقیقی را حضرت أمیر (ع) در تبیین موضع خوارج اشاره می‌کنند: «لا حکم إلا لله» درست است اما خوارج می‌گویند «لا إمرة إلا لله». حکم و إمرت، با هم فرق دارند و حکم و حکومت خدا، همیشه برقرار است و کسی نمی‌تواند از آن فرار کند اما مسئله، بر سر إمرت است. جامعه ناچار است که تن به إمرت أمیری بدهد، چه بّرّ و چه فاجر.

 

۲۸ رمضان: نامه‌ی ۱ و ۲ نهج‌البلاغه را حضرت أمیر (ع) خطاب به مردم کوفه نوشته‌اند در سال ۳۶ هجری. در این دو نامه، کوفیان با عناوینی همچون «سَنامُ العَرَب» و «جَزاکُمُ الله» تجلیل شده‌اند. در خطبه ۳۴ نیز خطاب حضرت، به اهل کوفه است در سال ۳۸ هجری که «أُفٍّ لَکُمْ»، اُف بر شما. طی این دو سال چه رفته است بر کوفه و کوفیان؟ حضرت جواب می‌دهند: رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ اَلدُّنْیا مِنَ اَلْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ اَلْعِزِّ خَلَفاً، در عوض آخرت، به حیات دنیا راضی شدید و ذلت را به جای عزت، رضایت دادید.

 

۲۹ رمضان: حضرت امیر (ع) در خطبه ۱۴۶ نهج‌البلاغه می‌فرمایند که نصر و خذلان أمر اسلام، به کثرت و قلت نفرات نیست بلکه اسلام، دین خداست که آشکارش می‌کند و جنود او هستند که إعداد و إمدادش می‌کنند. نیز در خطبه ۵۶ می‌فرمایند ما در رکاب رسول الله (ص)، آن قدر صبر می‌کردیم و می‌جنگیدیم و تا خدا، صدق ما را می‌دید، کَبت و ذلت را بر دشمنان و نصر را بر ما نازل می‌کرد. به جانم سوگند اگر ما در مبارزه مانند شما می‌بودیم، عمودی برای دین برپا نمی‌شد و شاخه‌ای از درخت ایمان، سبز نمی‌شد.

 

30 رمضان: ظاهراً در تکوین عالم این قاعده وجود دارد که در هر چیز، هرچه کمیت، بالا برود، کیفیت، پایین می‌آید و نهایتاً به جایی می‌رسد که کلاً کیفیت، رخت برمی‌بندد. در آیات ۶۵ و ۶۶ أنفال نیز این نکته، نهفته است که هر چه تعداد مسلمین بیشتر می‌شود، نسبت غلبه‌شان بر دشمن، کمتر می‌شود. لذا دوران «فئه‌ی قلیله»، از شکوفاترین دوران ظهور أدیان است. دیجیتالیسم نیز صورت دیگری از همین وضعیت است که انسان، مبتلای به کمیت محض شده است.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۶
ــ ــشــمــســ

نظرات  (۱)

سلام علیکم و عید بر شما و مخاطبانتان مبارک.

 « بیشترین جذب أئمه از مردم، از طریق دعوت به دین، پس از ارائه خدمات اجتماعی به مستضعفان بود، نه تبیین مستقیم و لسانی دین. (کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ).

اتفاقی که الان دارد در جامعه می‌افتد این است که افراد ناپایبند به دین مثل ورزش‌کاران و آرتیست‌ها و ‏NGOها و سلبریتی‌ها، افتاده‌اند دنبال امور خیریه؛ و بچه‌مذهبی‌ها افتاده‌اند دنبال کار فرهنگی و بیان مستقیم و لسانی معارف دین؛ و مردم جذب اعتقادات کسانی می‌شوند که بهشان کمک و خدمات می‌دهند.»

ویژگی سلبریتی ها و بازیگران و... در چشم بودن است که این در اسلام ممدوح نیست و کاری هم که انجام بدهند (هرکاری نه صرفا خیریه) در چشم است و همه می فهمند.
و این به این معنی نیست که افراد مذهبی در کارهای خیریه مشارکت ندارند بلکه هستند اما چون مشی شان چون حضرت علی ع گمنامی است در بوق و کرنا نمی کنند کارهای خیرشان را. 

بنده خیلی از افراد مذهبی را می شناسم که دست به خیرشان بسیار زیاد است و همه هم گمنامند.

اساس خدمت در جامعه ی اسلامی و ایمانی بر گمنامی است نه شهرت.  

و البته این را فراموش نکنیم که فرد مشهور برای بیشتر دیده شدنش ساز و کار «ریا» را هم بر می تابد و از هر وسیله ای استفاده می کند برای بهتر و بیشتر دیده شدنش. (این به معنی نیست که هر فرد مشهوری ریاکار هم هست)

سازوکار جذب اعتقادی هم چون اغوا و ارشاد است و رسانه عمدتا در دست اعوان و انصار اغواست، به همین دلیل تمایل بیشتر به سمت غی هست تا رشد متأسفانه.


هرکدام از مطالب این پست نیاز به دو سه پست جداگانه دارد.

پاسخ:
سلام علیکم و عید شما هم مبارک
خیل عظیمی از خیریه ها در کشور، افتاده اند دست جریان سکیولار و همان طوری که حضرت آقا وقتی هشدار دادند نسبت به «هیئات سکیولار»، منظورشان این نبود که همه هیئات، سکیولار هستند، الان هم منطور این بنده این نیست که همه خیریه ها، «خیریه‌ی سکیولار» هستند، بلکه مسئله بر سر این است که به همان میزانی که خیریه‌ها، سکیولار بشوند، افراد مستضعف هم که اصلی‌ترین جریان انقلابی کشور در تاریخ بوده اند، سکیولار می‌شوند و دشمن هم این را خوب فهمیده است و اساسی‌ترین پایگاه اجتماعی انقلاب را هدف گرفته است و شما هم اصلا تصور نفرمایید که این هجوم سلبریتی‌ها و رسانه‌ها به سمت امور خیریه، یک اقدام تصادفی و تاریخی است که حالا رخ نموده است. کسی منکر زحمات مذهبی‌ها در خیریات نیست اما خیلی کم است خیلی. چه رسانه بداند چه میکند و چه نداند، این کار باعث سوگیری مستضعفان به سمت آن جریان خاص می شود.
مطالب هم چون اسمس‌هایی بود ویژه سحرهای رمضان و محدودیت کاراکتر داشت، مختصر و گاهی اوقات شاید غیر مفید، منتشر شد :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی