قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

ظاهراً این آدم ها دست بردار نیستند از ادعاهای فقط ادعا. چه کسی را در دانشگاه به جرم «نقد» به زندان انداخته اند و یا از تحصیل محروم کرده اند خانم ابتکار؟ اگر کسی در زندان است و یا از تحصیل محروم، نه به جرم «نقد»، که به جرم «تخطئه»ی نظام و اسلام است. آنها دنبال نقد و رفع عیوب نبودند، آنها می خواستند ریشه ی نظام و بنیان ولایت را بزنند و شما هم خوب می دانید این را! البته کور خوانده اند دیگر. من مطمئنم که این افراد، فرق این دو را به خوبی می دانند و برای همین مغالطه می کنند. کدام انجمن اسلامی به جرم این که «منتقد» سیستم بوده، بسته شده است؟ اگر جایی انجمنی بسته شده است، به دلیل این بوده که مروج اندیشه ها و مبانی نظری و عملی «تخطئه کننده»ی نظام و انقلاب اسلامی بوده است؛ تازه آن هم بعد از اینکه دبیر آن انجمن ها از سوئد و سوئیس و انگلیس و هلند و آمریکا سر در آوردند. نه در جامعه و نه در حکومت، کسی با نقد مشکل ندارد و این تاریک نمایان، مأموریت دارند که در اوان انتخابات، بر طبل نقد بکوبند تا فضا برای تخطئه و انکار نظام و ولایت فراهم شود وگرنه در دوره ی اخیر که بیشترین آزادی برای نقد و انتقاد فراهم شد.

تشکلی که ذیل عنوان اسلامی، مروج لیبرالیسم و سکیولاریسم و هدونیسم و هیومن رایتز و سیویل سوسایتی و هزار کوفت و زهر مار دیگر با بودجه ی بیت المال است، تعطیل نشده است بلکه فقط تا وقتی که همین فرصت در سرزمین فرصت ها (Land of Opportunities) که معبد و قبله ی جماعت شماست، در اختیار بچه شیعه ها قرار نگیرد، تعلیق شده است. مگر ندیدید که در فرانسه با روسری دختران مسلمان مشکل دارند و در سوئیس با ساخت مسجد مشکل دارند چه برسد به تشکل شیعه ی مروج اندیشه ی آلترناتیو حکومت ولایی. در هیچ کجای دنیا، منابع و سرمایه های حکومت مستقر، در اختیار «تخطئه کنندگان» آن، برای تبلیغ و ترویج مبانی ضد آن، قرار نمی گیرد. در اینجا هم بودجه ی حکومت اسلامی و منابع مادی را در اختیار مخالفان، برای ترویج اندیشه هایشان قرار ندادند، همین. و آنها هم تعطیل نشدند، بلکه با پول هایی که از جاهای خاص به آنها ترزیق شده، به صورت زیرکانه و موذیانه ای در حال فعالیت هستند.

اگر دنبال دلیل رخوت فعالیت های دانشجویی می گردید، آدرس غلط دادن، کار را درست نمی کند. اتفاقا اگر رخوتی به وجود آمده، بر مراد تئوری های تئوریسین های شماست که می گفتند جنبش دانشجویی در جامعه ی توسعه یافته جایی ندارد. به نظر شما چرا در کشورهای لیبرال، چیزی به نام جنبش دانشجویی وجود ندارد؟ دقیقا به همان دلیل، جنبش دانشجویی در ایران، در آغاز این رخوت قرار گرفته است و این مسئله، خروجی طبیعی تئوری هایی است که در حوزه های سیاست و اقتصاد و فرهنگ کشور، به توسط دولت های مورد حمایت شما و متأسفانه حتی دولت اصولگرا پیاده شد. جامعه ی مدنی که نیازی به جنبش دانشجویی ندارد. سلول های جامعه ی مدنی، موجود دیگری است به نام NGO. این فکرها را باید آن روزی می کردید که با تراکتور توسعه ی سیاسی و اقتصادی، جنبش دانشجویی را شخم می زدید. مرثیه ی جنبش دانشجویی را باید آن روزی می خواندید که دوستانتان در دولت توسعه ی اقتصادی و توسعه ی سیاسی، مثل الاغ از آنها سواری می گرفتند. آن روزهایی که به دکتر سهراب پور، رئیس وقت دانشگاه شریف، زنگ زدند و گفتند درب­ های ساختمان ابن سینا (ساختمان کلاس ها) را قفل کن و همه ی دانشجوها را بفرست برای تجمع اعتراض به حکم دادگاه آقاجری. همین دوستان شما بودند که گفتند جنبش دانشجویی پس از توسعه، به درد نمی خورد و می میرد. حالا می خواهید با هم بشمریم، ببینیم چند نفر از آن فعالان آن روز شما، امروز در BBC و VOA و وبسایت ها و رادیوها و سرویس های اطلاعاتی کفار، خدمت می کنند؟

جنبش دانشجویی در معنای حقیقی خود، فقط در ایران و بر بستر حرکت انقلاب اسلامی شکل گرفته است و اگر کاریکاتوری از این جنبش، در نزد اندیشه ی چپ ها شکل گرفت، دیدیم که به سرعت توسط لیبرال ها، مصادره و نابود شد، جنبش دانشجویی 1968 فرانسه نمونه ی خوبی است برای این مورد و امروز کسی از آن جنبش چیزی نمی داند. قاتل حقیقی جنبش دانشجویی شما هستید جریاناً، و حالا می خواهید از آب گل آلود ماهی بگیرید اما کور خوانده اید، این قبری که بالای سرش زار زده اید، مدت ها است که خالی از جنازه است. بوی کباب به دهانتان خورده است، خبری نیست، خر داغ می کنند! شرح داعیه ی اصلاح طلبی تان بماند برای فرصتی دیگر! فقط همین قدر بدانید که شما اصلاح طلب نیستید، رفورمیست هستید. اصلاح طلب، حسین علیه السلام است که برای تحقق ولایت قیام کرد، نه مثل جریان شما، شمشیر کشید روی ولایت!

ما مطمئنیم که تئوریسین های شما گفته اند که باید این چنین تاریک نمایی و مظلوم نمایی بفرمایید در دم انتخابات، شاید فرجی شد. بعد از آخرین فتنه ی دوستان شما، باقیمانده ی حرکت های دانشجویی منتسب به شما، شمشیر را از رو بستند بنا به دستوری که از بیرون آمده بود ظاهراً، که تا آنجایی که می شود، مورد غضب و برخورد حکومت قرار بگیرند؛ دست به هر کاری می زدند تا با آن ها برخوردی شود و به کمیته ی انضباطی احضار شوند و مسئله ای برایشان ایجاد شود تا مثل امروزی شما حرف داشته باشید برای گفتن؛ که فضا بسته است و تشکل های منتقد، قلع و قمع شده اند و اساتید، اخراج. گویی قضیه ی سال 88، فتنه نبوده از سوی شما، و زبانم لال، معرکه ای بر پا شده بوده به قاعده ی عاشورا!

یک بازی انتخاباتی راه انداخته اید با همیاری همه ی ساکنان و ساکتان فتنه ی 88 که «ما گفته بودیم» و منظورتان این است که شما می دانستید دولت آقای رئیس جمهور کنونی سر از انحراف در می آورد و می گویید جنبش دانشجویی منتسب به شما، این را از قبل دیده بود و به همین خاطر با آن در سال 88 مقابله می کرد و شاهدتان هم این است که خود اصولگرایان هم امروز به این دولت نقد دارند. خودتان هم خوب می دانید که چه مغالطه ای می کنید. در کوران فتنه، شما و دانشجویان منتسب به شما، این دولت را نمی خواستید اتفاقا به دلیل اینکه خودش را با ولایت تنظیم می کرد و انقلابی عمل می کرد و این شما را خون به دل کرده بود و مقراض کشیده بودید که ولایت را قیچی کنید و همه ی انرژی داخل و خارجتان را و پنهان و پیدایتان را به کار گرفتید و به سیم آخر زدید، به گمان اینکه کار حکومت ولایی به آخر رسیده است، و امروز مطمئنیم که از انحرافی که از سر بی بصیرتی برخی ها در دولت رخنه کرده، ذوق زده شده اید، هم شما و هم بزرگ ترهای شما که دنبال عدم کفایت رئیس جمهورند و می خواهید بگویید ما می دانستیم. نه، شما چیزی نمی دانستید و فقط دنبال سوءاستفاده هستید. من مطمئنم که نه دانشجویان، بلکه حتی اگر طراحان پشت پرده ی شما، آن روز ذره ای از مختصات انحراف امروز رئیس حمهور را براورد کرده بودند، هرگز بر آن نمی شدند که همه ی سرپل های سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را به صحنه بیاورند تا نظام را زمین بزنند.

اصولگرایان نقد دارند به دولت به خاطر اینکه خودش را با ولایت تنظیم نمی کند، اگر انسان با انصافی باشید می بینید که همه ی موفقیت های حمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در 34 سال گذشته، در زمان هایی بوده است که همه خودشان را با ولایت تنظیم کرده اند. اگر اوضاغ اقتصادی به هم ریخته است، مگر اوضاع اقتصادی قطب تئوری های مدرن، رو به راه است که ما اوضاعمان خوب باشد؟ این بساط اقتصادی که می بینید در دنیا پهن شده است، مرگ نظریه های لیبرال در همه ی حوزه ها و به خصوص مبانی اقتصاد است، برای این ناراحتید. اوضاع خراب اقتصاد ما، هزار و یک سبب و دلیل دارد و مهم ترینش مدل اقتصادی فریدمنی است که لیبرال های هم فکر با دوستان شما گذاشتند توی کاسه ی مردم، جمشید پژویان را می شناسید که، با شاگردهای کشتی گیر و عیر کشتی گیرش. مکتب پولی فریدمن را مبتنی بر مقررات زدایی، اینها گذاشتند در اقتصاد ایران و سودش را شما می خواهید ببرید. جریان شما اگر دولت، دستش بیفتد جه می کند، خب شما هم مثلا مدل نئوکینزی ها را در اقتصاد و مدل آمارتیا سن را در توسعه پیاده می کنید که آن فاجعه ای است عمیق تر و قبیح تر.

حالا در این وانفسای پیدا شدن مرد، آقایان ساکت فتنه، رئیس مجلس و پسر شهید مطهری شده اند نماد و مدل انسان های ولایت پذیر. اسم شهید مطهری آمد، نکته ای به خاطرم رسید؛ خیلی ها ندیده و نخوانده، به قول شهید مطهری استناد می کنند که باید مارکسیست ها بیایند در دانشگاه تهران کرسی داشته باشند، و این را محملی می کنند برای این که بقبولانند که در دانشگاه های ما آزادی نیست. من از شما می پرسم، همین الان چند استاد در دانشگاه های ما هستند که مبانی سیاست لیبرال را مبتنی بر تکست های ترجمه شده ی غربی ها درس می دهند و چند استاد مبانی نظری ولایت را مبتنی بر قرآن؟ چند استاد اقتصاد هستند که مبانی نظری کینز و آدام اسمیت و ریکاردو و میلتون فریدمن و دیگران را درس می دهند و چند استاد، مبانی نظری بیع قرآنی را؟ چند استاد در حال تدریس اندیشه های آمارتیا سن و گالبرایت و دیگران در توسعه هستند و چند استاد در حال تدریس مبانی الهی تعالی؟ چند استاد را می شناسید که عدالت را از دیدگاه جان راولز و اعوان و انصارش درس بدهند و چند استاد که عدالت را از منظر علی علیه السلام و ابوذر؟ چند استاد را سراغ دارید که مبانی روانشناسی را از نگاه ژان پیاژه و فروید و اریکسون و یونگ درس بدهند و چند استاد که مبانی روح شناسی قرآن را؟ چند استاد می بینید که مدیریت را از دید تیلور و مینتزبرگ و رابینز و جک والش درس بدهند و چند استاد می بینید که مبانی هدایت را از منظر قرآن؟ چند استاد می شناسید که جامعه شناسی وبر و زیمل و دورکیم و هورکهایمر و گیدنز و گورویچ و دیگران را درس بدهند و چند استاد می شناسید که مبانی جامعه شناسی شیعی را؟ چند استاد می شناسید که در تدریس هنر، مبانی نیچه و هایدگر و دیگران را مبنا قرار می دهند و چند استاد که هنر قرآنی را؟ در همه ی رشته ها همین مسئله برجسته است و شما نمی خواهید این را ببینید. می بینید که دانشگاه های ما با بودجه ی رسمی حکومت، به تسخیر اساتید لیبرال در آمده است و همه ریزه خوار حکومت اسلامی اند و هنوز هم طلب کارند که آزادی نیست! آزادی از این بیشتر؟ می دانید ما هیچ کدام از مبانی نظری این درس های دانشگاهی را قبول نداریم چون در تعارض ذاتی با قرآن و اسلام است؟ اما حکومت اجازه داده که همین ها در جامعه تدریس شود. جامعه ی ما بسته نیست، زیادی باز است و شما توهم زده اید که بسته است!

جنبش دانشجویی اگر رخوتی دارد، نه به خاطر تعطیلی و بگیر و ببند، بلکه به خاطر همبن تئوری هایی کفرآمیز لیبرالی است که بر دانشگاه های ما حاکم شده و جریان شما بدان ها مؤمن است. محتوای این درس ها است که جنبش دانشجویی را عقیم و اخته و سردرگم کرده است. البته این را هم بدانید که جنبش دانشجویی در حال ریکاوری خودش است. این جنبش، رخم خورده ی دولت هایی است که شما حمایتشان می کنید و آن قدر از آن دولت های دوستان شما، دورویی دیده که تازه آغاز حرکت جنبش به سمت استقلال است. جنبش دانشجویی، دیگر آلت دست شما و «دستمال جیبی رندان پرده نشین عرصه ی سیاست» نیست و همین شما را و آن تئوریسین های مفلوجتان را نگران و مضطرب ساخته است. دیدید که جنبش دانشجویی انقلابی، در دو دولت اخیر، بازیچه نشد بر خلاف جنبش هایی که بازیچه ی دولت های مورد حمایت شما شدند و امروز بیشترین نقدها را به دولت، اتفاقا همین جنبش دانشجویی دارد.

شما ناراحتید چون آخرین پایگاه و سنگر تنفسی تان، در حال احتضار است، اینجا ایستگاه آخر شما است. آمریکا خیلی حساب کرده بود روی جنبش دانشجویی، نه؟ اما جنبش دانشجویی، مستقل شده است؛ مستقل می اندیشد و مستقل عمل می کند، مستقل از متمولان و احزاب و سیاسیون، و بر مدار ولایت. به زعم ما، جنبش دانشجویی رخوت ندارد، بلکه در حال تغییر پارادایم است، تغییر از پارادایم سلبی به پارادایم ایجابی. این برای شما و همه ی شما که متعلق به نسل های قبلید، قابل درک نیست. جنبش دانشجویی، دیگر در فضای زد و خورد مابین اندیشه های مختلف و مدرن، حیران نیست. جنبش دانشجویی، تشخیص داده است و راهی نور است. جنبش دانشجویی می خواهد ایجابی عمل کند، می خواهد تولید علم کند و جنبش نرم افزاری را سامان دهد. ماهیت جنبش دانشجویی فرق کرده و دیگر این جنبش دنبال سخنرانی و مناظره و نشریه و بیانیه و تجمع و تحصن نیست، اینها کارهای کوچکی است، جنبش این روزها کتاب می نویسد، فیلمنامه می نویسد، فیلم مستند می سازد، جنبش دنبال ساخت ماهواره است. جنبش دنبال اثرگذاری بر انقلاب های منطقه است نه شب نامه دادن برای زدن زیرآب ولایت فقیه. جنبش دانشجویی در پی تئوریزه کردن اقتصاد مقاومتی است و راه انداختن جنبش مقاومت اقتصادی و جنبش ازدواج آسان. این کارها، بسیار سنگین و اما شدنی است، برای همین، جنبش دارد عمیقاً نفس گیری می کند چون می خواهد به قله، یورش برد و این شما را و دوستان شما را افسرده کرده است، از چهره تان هم پیدا بود!

این را هم بدانید که بزرگترین دستاورد این انقلاب، مردم سالاری نبوده است، «مردم سالاری دینی» بوده است با محوریت و اصالت و مرکزیت بنیادی ترین گزاره ی الهی و روح حاکم بر آیه آیه ی قرآن یعنی «ولایت»، ولایتی که در قامت «ولایت مطلقه ی فقیه»، ظهور یافته است ولو کره الرفورمیستونی که شما باشید جریاناً!