قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

آینده‌ی منازعات تمدنی در پارادایمولوژی قدرت

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۴۴ ب.ظ

در 29 ژانویه‌ی 2002، جورج بوش احمق، اصطلاحی پارادایمیک و به شدت ایدئولوژیک را که دیوید فروم برای او نوشته بود، در رسانه‌ها مطرح کرد: «محور شرارت - Axis of Evil». کشورهایی را که از نظر آمریکای تروریست بالذات، حامی تروریست خوانده می‌شدند، در قالب یک محور مختصات دکارتی، به محور شرارت، نام‌گذاری کردند تا در رسانه‌ها و أفواه، زهر مفهوم فوق استراتژیک حضرت خمینی کبیر یعنی شیطان بزرگ را خنثی کنند. سه کشور ایران، کره‌ی شمالی و عراق، محور شرارت بودند از منظر آمریکای جهان‌خوار.

 

جنگ دروغین با تروریسم را آمریکای شیطان بزرگ، بر پایه‌ی این اتمسفر رسانه‌ای، آغاز کرد. کره‌ی شمالی، که از قبل‌ترها هم در دکترین سیاسی «تحدید Containmentization»، مهار شده بود، در دوره‌ی جدید، به انزوا و عزلت سیاسی بیشتری فرو برده شد و تقریباً از معادلات اساسی قدرت در جهان، کنار گذاشته شد. حضور یک کشور رقیب در منطقه به اسم کره‌ی جنوبی کافی بود تا این کشور را سرگرم مسایل همسایگی کند و غافل از معادلات اساسی قدرت و از سوی دیگر، کره‌ی شمالی، نه به لحاظ اقتصادی و نه به لحاظ فرهنگی و فکری، حرفی برای گفتن نداشت و زود به حاشیه رفت.

عراق صدام، در دکترین تحدید، مهار نشد و بلکه قهرآلود و وحشی‌تر شده بود همچون سگی که هار شده باشد. نتیجتاً آمریکای مستکبر، به عراق حمله کرد و از دیکتاتوری صدام، یک ویرانه‌ی شعله‌ور ساخت که لبریز بود از صدای انفجار و وحشت و ترور وهابی- صهیونیستی. حالا دیگر از محور شرارت، دو پیکانش خنثی شده بود و مانده بود ایران، جمهوری اسلامی ایران. در مقابل، ایران تمام تلاشش را گذاشت تا عراق مخروب و مظلوم و غارت‌زده را تبدیل کند به یک عراق اسلام ناب.

در مورد ایران نیز مهار شکست خورد: حمله نظامی، به دلایل متعدد، منتفی شد؛ تهاجم سیاسی، چه در حوزه انزوای سیاسی و بین‌المللی و چه در حوزه براندازی نرم و انقلاب مخملی، شکست خورد؛ جنگ فرهنگی نیز برای دشمن، پرهزینه و فرسایشی شده است و ایران نیز تهاجم فرهنگی متقابل کرده است؛ جنگ تمام‌عیار اقتصادی، در جریان بود و به محض ظهور نشانه‌های شکست دشمنان غدار این مردم در این جنگ، دشمن، فضایی عجیب برای تنفس مصنوعی پیدا کرد به نام مذاکرات هسته‌ای که همچون فتنه 88، قلب دشمن را شاد کرد و با توافق نیم‌بندی که حاصل شده است، دشمن، یک دوره‌ی دیگر ادامه‌ی حیات خواهد داد. این توافق، حیات آمریکا و غرب را تا چند مدت دیگر، تضمین کرده است و در همین میانه، دشمن از حوزه‌ی قدرت انتخابی و حربه‌ی جنگ اقتصادی، که عملاً شکست خورده، به حوزه قدرت انطباقی، تغییر پارادایم می‌دهد. ایران پذیرفته می‌شود در جهت استتار. نسخه‌ی اسلام معتدل، ویروس استتار غرب خواهد بود. پارادایم‌های قدرت، در أثنای همین منازعات، تغییر می‌کند و در طول 50 سال اخیر، سه پارادایم کلی، طی شده است.

 

 

قدرت Coercive یا إکراهی و قهری، قدرتی است که بر پایه‌ی پنج مقوله‌ی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اجتماعی (اشتراکی)، شکل می‌گیرد. قدرت Co-optive یا انتخابی که بر پایه‌ی پنج مقوله‌ی سایبر، انرژی، رسانه، اطلاعات و سبک زندگی تبیین می‌شود؛ و قدرت Adaptive یا انطباقی، پارادایمی از قدرت است که بر پایه‌ی پنج مقوله‌ی Economical، Geopolitical، Societal، Technological و Environmental بنا می‌یابد. گذار کنونی قدرت، گذار از پارادایم Co-optive به پارادایم Adaptive است. مؤلفه‌ی آخر در مقوله‌های مذکور هر پارادایم قدرت، جمع‌بندی و تشریک آن چهار حوزه‌ی دیگر است. چینش مقوله‌های هر پارادایم قدرت، مربوط به بنده است و ممکن است دیگران، نظرات دیگری داشته باشند.

 

 جمهوری اسلامی ایران که صورت ناقص و حاکمیتی انقلاب اسلامی است، در دو پارادایم قدرت Coercive و Co-optive، تسلیم جهان‌خواران و مستکبران عالم نشد و روز به روز، اسلام، به عنوان منبع و مبنای معرفتی و نظری و عملی حکومت اهل فضیلت، در پهنه‌ی کروی سیاره، نشر و بسط بیشتری یافت و قلب‌ها را به تسخیر خود در آورد. صدارت و حاکمیت اسلام، تقدیر آینده‌ی کره‌ی زمین است و این را شاخک‌های شهودی هنرمندان پریشان غربی و ترمینال‌های امنیتی- اطلاعاتی تمدن مضطرب مدرن، به خوبی فهمیده‌اند.

 

دانلود سند مربوط به قدرت انطباقی (مؤسسه‌ی IFTF)

 

فیلم جنگ جهانی زد (World War Z)، یکی از آن اعترافات این جماعت است به اینکه سدّ راه اسلام، غیرممکن است. در این فیلم، زامبی‌ها به ناگاه از شهر فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا در شرق آمریکا، قیام می‌کنند. طی 12 ثانیه، افراد را تبدیل به زامبی می‌کنند. ویروس زامبی‌ها، مثل یک مرض واگیر، همه را و همه جای جهان را به سرعت، تسخیر می‌کند. خود همین نگاه، گویای این است که غربی‌ها می‌دانند که اسلام، همه جا را فرا خواهد گرفت اگر چه سعی دارند با زامبیزه کردن آن، مردم را از آن بترسانند. آن قدر محتوای سیاسی و مذهبی این فیلم تقریباً 200 میلیون دلاری، واضح و شفاف است که درک و فهم پیام‌های سیاسی- مذهبی فیلم، هیچ نیازی به نقد و نشانه‌شناسی و تحلیل ندارد و هر کسی، با هر سطحی از آگاهی، به راحتی آنها را درک می‌کند. مسئله‌ی من اصلاً نقد این فیلم نیست بلکه دو نکته است که در لابه‌لای فیلم، بیان می‌شود.

 

نکته‌ی نخست این است که در گرماگرم مبارزه با زامبی‌ها، یک جمله‌ای از بی‌سیم ظاهراً گفته می‌شود که بسیار استراتژیک و مهم است: «Containment is a fail» یعنی «تحدید و مهار، شکست خورده است». این جمله، پایانی است بر دکترین تحدید آمریکا و معنای آن این است که اسلام را و مسلمانان را دیگر نمی‌توان با تحدید و مهار، منزوی کرد، باید فکر دیگری کرد و آن راه دیگر، چیزی نیست جز گذار از پارادایم قدرت Coercive به پارادایم قدرت Adaptive و انطباقی.

صوت این دیالوگ

 

نکته‌ی دوم راه‌کاری است که بِرَد پیت صهیونیست، ارائه می‌کند برای مبارزه با این ویروس جدید: «Camouflage یا استتار». این ویروس را نمی‌شود نابود کرد و باید خود را با آن منطبق کرد. برد پیت در تبیین راه‌حل بیماری زامی‌ها، به تیم تحقیقاتی اروپایی می‌گوید که باید یک‌سری باکتری مرگ‌بار اما قابل درمان، داشته باشیم و در پاسخ به ابهام اعضای تیم که می‌گویند این باکتری در بدن زامبی‌ها اثر ندارد، می‌گوید: «این باکتری برای آنها نیست، برای خودمان است. من معتقدم که این زامبی‌ها یک نقطه‌ی ضعف دارند و آن نقطه‌ی ضعف، خود ضعف است: ضعف ما!» منظور او این است که اگر ما در مقابل زامبی‌ها، ضعیف به نظر برسیم و بیمار باشیم، آنها با ما کاری ندارند لذا باید همه‌ی مردم را بیمار کرد، با باکتری‌هایی که البته قابل درمانند. در ادامه، در پاسخ به پژوهش‌گری که می‌گوید آلوده کردن مردم که درمان نیست، می‌گوید: «It's not a Cure, it's Camouflage.»، این درمان نیست، این استتار است و در ادامه، آن زن پژوهش‌گر در تایید حرفش می‌گوید «درنده‌های گرسنه، نزدیک جسدهای بیمار نمی‌شوند. اگر پاتوژن به سربازانمان ترزیق شود، آنها در مقابل دشمن، نامرئی می‌شوند.» و حرف نهایی در آخر فیلم زده می‌شود: «نبرد تازه آغاز شده است».

استتار از طریق بیمار کردن خود برای اینکه دشمن شما را دشمن نبیند یعنی تطبیق و انطباق خود با محیط. قدرت جدیدی ظهور کرده است که غرب را یارای مقابله با آن نیست و راه‌کاری که یافته‌اند این است که صورت ناقص و قابل درمانی از آن را بپذیرند تا در ادامه، درمان آن را بیابند و این روح حاکم بر قدرت انطباقی است و شرایط آینده‌ی سیاره، فقط آنانی را زنده می‌گذارد که بتوانند خود را با مقتضیات و لوازم وضعیت مبهم جدید، انطباق دهند تا فرجی حاصل شود.

غربی‌ها کور خوانده‌اند که بتوانند اسلام را نابود کنند. رسانه‌های جدید، فقط به وهم انسان، دامن می‌زنند و غربی‌ها، سرمایه‌گذاری عجیبی را که روی ساخت تصویر وهم‌انگیز تمدن مدرن و صورت دهشت‌ناک اسلام کرده‌اند، بی‌اثر و یا کم‌اثر یافته‌اند و سخت دچار تشویش شده‌اند. اسلام، سنگرهایی را در جهان تصرف کرده است که هم کلیدی هستند و هم در روز مبادای عن‌قریب، چنان ضربه‌ای به جبهه‌ی استکبار خواهند زد که غربی‌ها نخواهند دانست که از کجا خورده‌اند. اسلام، در قلب‌ها نفوذ کرده است و قلب در عمق وجودی خود، با حقیقت و باطن عالم، مرتبط است و از همان مشرق وجود آدمی است که إن‌شاءالله عن‌قریب، خورشید حقیقت، طلوع خواهد کرد و عصر إستخلاف بنی‌آدم بر این أرض مبتلا، متحقق خواهد شد و کره‌ی أرض، بالاخره پس از قرن‌ها و هزاره‌ها استقرار در ساحت حیرت و سرگردانی، در ساحت قرار و اطمینان، مستقر خواهد شد.

 
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۷
ــ ــشــمــســ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی