قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۵
ــ ــشــمــســ

قول، ظاهری دارد و باطنی. صورتی أنفسی دارد که نطق است و صورتی آفاقی که تکلم است. تکلم، ظهور نطق است و کسی که می خواهد یک زبان جدید یاد بگیرد، وقتی می تواند به آن زبان تکلم کند که پیش از آن بتواند به آن زبان، نطق کند. نطق به هر زبانی، منطق انسان را تغییر می دهد و ممکن است انسان، به نحوی دیگر بیندیشد. این تغییر، از تبعات و عوارض فراگیری زبان دیگر است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۴۶
ــ ــشــمــســ
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۴
ــ ــشــمــســ




ما نه با خندیدن انسان‌ها مخالفیم و نه کسی را دعوت به گریه می‌کنیم، مسئله بر سر این است که هر چیزی باید به صورت درست و در جای خودش، قرار داشته باشد. ضمناً زیاد خندیدن، اصلاً به معنای شاد بودن نیست بلکه به معنای جهل است و خنده‌ی زیاد، قلب را می‌میراند.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۵۴
ــ ــشــمــســ

در بیان هنری، قالب، جاذب عوامّ است و محتوا، جاذب خواصّ. مردم عامّ و توده‌ها، جذب قالب بیان هنری می‌شوند و خاصّان از مردم، جذب محتوا و مضمون بیان هنری می‌شوند. فی‌المثل در شعر حافظ که به نسبت جایگاه باطنی تاریخی سعدی به عنوان مظهر بیان شریعت قوم ایرانی و فردوسی به عنوان مظهر بیان طریقت قوم ایرانی مسلمان، مظهر بیان حقیقت قوم ایرانی مسلمان است، عوامّ از مردم، جذب ظاهر و ظواهر و قالب شعر حافظ شده‌اند و می‌شوند و از این رو، حافظ با عوام‌الناس ایرانی، به هم‌زبانی رسیده است و به همین تناسب، خواصّ از مردم، جذب باطن و مضامین بلند و والای شعر حافظ شده‌اند و می‌شوند و در واقع، حافظ با خواص‌الناس ایرانی، به هم‌دلی رسیده است. شعر حافظ، «شعر» است و نه «نظم» و حافظ، شاعر است نه ناظم و شاعر کسی است که قالب و مضمون و محتوا را به نحوی با هم ممزوج و ممتزج کرده است که هم عوام و هم خواص را مسحور خود کرده است. در بیان هنری، قالب و محتوا، قابل تفکیک و انتزاع از هم نیستند و رابطه‌ای تجریدی دارند و فقط کسانی می‌توانند بیان هنری واقعی داشته باشند که پیام و محتوایی را که می‌خواهند منتقل کنند، منتزع از فرم و قالب، تصور نکنند و بعد به دنبال فرم مناسب بیان آن بگردند. انسان ایرانی، دیگر در ساحت شعر، مستقر نیست و لذا دیگر شاعرانی در بزرگای حافظ و سعدی و فردوسی و مولوی، ظهور نخواهند کرد اما برای بیان هنری با قوالب و فرم‌های جدیدتر، باید به مبانی همان‌ها رجوع کرد.

کمدی و طنز، اگر به عنوان محتوا و مضمون بیان هنری، لحاظ شود، انسان را به انحراف و انحطاط و غفلت می‌کشاند و فقط در ساحت جاهلیت، موضوعیت پیدا می‌کند یعنی اگر جماعتی تن به خندیدن و ضحک بی‌دلیل و خندوانه‌ای بدهند، یعنی در ساحت جاهلیت، مستقر شده‌اند. اگر کسی می‌خواهد معیارهایی برای تبیین میزان ایمان و عقل و جهل اجتماع، طراحی کند، باید یک چنین معاییر و مقاییسی را تبیین کند. کمدی و طنز، در بیشترین حدّ ممکن، فقط به عنوان قالب و فرم بیان هنری می‌تواند استفاده شود و آن هم در جایی که محتوا را از جهت حقیقی خود، خارج نکند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۱۹
ــ ــشــمــســ