قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

فروکاست حجیت

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ق.ظ

عقل، لطیفه‌ای است که خداوند تبارک و تعالی، به همه‌ی انسان‌ها عطا کرده است و اگر نبود که این عقل، ذیل توده‌های شهوت و غضب انسان، مدفون گردد و اگر انسان، دچار جاهلیت نمی‌شد، به واسطه‌ی همان عقل، عبودیت حضرت رحمان را می‌کرد و جَنان را إکتساب. اما این انسان، إدبار کرد أمر خدای را و چنانی که بر قلم اراده‌ی ربوبی پروردگار رفته بود، اقتضای إنباء و إبعاث أنبیاء و إرسال رُسُل، متحقق شد. حجیت خداوند، از دو راه، بر انسان، إتمام و انجام شد: عقل و وحی که عقل، حجت باطن است و وحی که از مجرای نبی، صورت می‌گرفت، حجت ظاهر. عقل، پیامبر أنفس وجود انسان است و پیامبر، عقل آفاق وجود انسان. أنبیاء، آمده‌اند تا إبلاغ رسالات الله بکنند و إثاره‌ی دفائن عقول انسانی را انجام دهند.

برتافتن ولایت عقل، حکمت است و برتافتن ولایت وحی و رسول، کتاب و حکومت خدا. یکی از اساسی‌ترین تعالیم حضرت خلیل اللهِ بت شکن، ابراهیم علیه‌السلام، تبیین همین دقیقه است چنانی که ایشان در دعای برای ذریه‌ی واپسین خود، چنین دعا می‌فرمایند: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (129 - بقره)». قطعاً این دعای آخرالزمانی حضرت خلیل الله علیه‌السلام، مورد إهتمام خود ایشان نیز بوده است و قطعاً تعالیم ایشان، دیر یا زود، به سرزمین‌های مجاور باید رسیده باشد. طبق بیان برخی بزرگان و حکماء، احتمالاً سلسله‌ی فلاسفه‌ی یونانی یعنی از سقراط تا افلاطون و ارسطو و به بعد، این مفاهیم و تعالیم را به هر صورت و با هر نقصانی، دریافت کرده و به نحوی، شاگردان مکتب حضرت ابراهیم خلیل بوده‌اند اما چه شاگردانی. شاگردانی که یک فروکاست عجیب را در تعالیم حضرت خلیل، رقم زده‌اند.

در فرموده‌ی حضرت خلیل الله علیه‌السلام، تعلیم کتاب و حکمت، مقدّم بر تزکیه آمده است و شاید همین ظریفه، و عدم فهم اهمیت تزکیه در نزد جماعت یونانی، و نفهمیدن اینکه اگر تزکیه، مقدم بر آن دو نباشد، آن دو نیز، به حقیقت باطنی خود، واصل نخواهند شد، سرمنشاء حیرانی عجیب فلسفه و فیلسوفان شده باشد. در آیات دیگری که خداوند، از جانب خود این مبارکه را می‌فرمایند، چنین آمده است : «کَما أَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (151 - بقره)» و «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ (164 آل عمران)». در هر دو مورد، تزکیه، مقدم بر تعلیم کتاب و حکمت آمده است و این قطعاً از اعجاز قرآن است.

الوهیت و ربوبیت خداوند اقتضا می‌کند که از مجاری عقل و وحی، حجت خود را بر انسان، تمام کند و اگر در فرض محال، کسی باشد که به او، سخن أنبیاء نرسیده باشد، به حکم عقل و عقلانیتی که بلاواسطه مأمور و مورد خطاب خداوند است، حساب و عقاب خواهد شد. این سه مؤلفه، وقتی به دست جماعت یونانی رسیده است، به هر صورت، ترجمه و فروکاست شده است. الله، تبدیل به God شده است، عقل، به Sophos و وحی به Logos. آرام آرام، این سه، صورت تثلیثی پیدا کرده‌اند و مفهوم ولایت هم به Philo رفته است و در واقع، فیلو در زبان یونانی با وِلاء و وِلایت در نگاه دینی، هم ریشه است. فیلو به معنای دوست داشتن نیست بلکه به معنای ولایت است. ولایت عقل، فروکاست شده است به Philosophos که مبتنی بر آن، صورت کلی Philosophy و فلسفه، وضع شده است و ولایت وحی، فروکاست شده است به Philologos که مبتنی بر آن، Philology یا فیلولوژی، به وجود آمده است که امروز دیگر به طور کلی از همان حقیقت نیم‌بند گذشته هم خالی شده است و صرفاً تبدیل به دانشی شده است برای مطالعه‌ی لغات و زبان‌ها.



ولایت وحی در تفکر دینی، طی همه‌ی این دوران، به دانش خاص فقه مصطلح که دنیایی‌ترین وجه دین است، فروکاست شده است و در سوی دیگر، جماعتی از مسلمانان، با دخل و تصرفاتی در ظاهر فلسفه و نه باطن آن، چیزی تحت عنوان فلسفه‌ی اسلامی، جعل کرده‌اند که شاید تعبیر درست‌تر، فلسفه‌ی مسلمانان باشد. مبتنی بر فیلولوگوس نیز، دانش کلی Logic یا منطق، شکل گرفته است که در واقع به همان نسبتی که انسان در ولایت وحی و برتافتن حدود الهی و تولای کتاب الله و حکومت حدود الهی، زمینه‌ی شکوفایی و إثاره‌ی عقل را رقم می‌زند، در Logic هم قرار است با برتافتن حدود و ثغور استدلال و ردّ و اثبات، زمینه‌ی شکوفایی صدق و کذب و درست و غلط اندیشه، متحقق شود که البته یک قدری، مخدوش است. فلسفه و منطق، محصول فروکاست حجیت خداوند بر انسان هستند و انسان را نه به عبودیت حضرت حق و نه به حقیقت باطنی وجود خویش، ره‌نمون نخواهند کرد.

فیلوسوفی و فیلولوژی، دو حوزه‌ی کلی دانش غربی هستند که در حوزه‌ی فیلوسوفی، تقریباً از 100 سال قبل، دیگر کسی وجود ندارد که بشود اسم فیلسوف بر او گذاشت و تعداد این افراد، در صد سال اخیر، خیلی کم است و لذا این دانش، نحیف شده است و خیلی از کسانی که به عنوان فیلسوف، شناخته می‌شوند، یا کشیش هستند و یا جامعه‌شناس و یا چیزهایی از این دست؛ و اما در حوزه‌ی فیلولوژی، حجم فراوان همه‌ی حوزه‌هایی که به یک پسوند -logy ختم می‌شوند، ذیل این عنوان، تولید شده‌اند که البته با حقیقت همین مفهوم هم نسبت خود را از دست داده‌اند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۳
ــ ــشــمــســ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی