بلایای مدرنیته () - اتوماسیون تکنولوژیک و ولایت تکوینی
اتوماتیسم، صورت ایدئولوژیک آرمان مدرنیته است و آنهایی که دل به مدرنیته بستهاند بر این آرمانند که روزی همهی امور و افعال انسان و جهان، صورت اتوماتیک پیدا میکنند و انسان، به فراغت مطلق، دست پیدا خواهد کرد. به این امید البته واهی است که مدرنیته، بیش از 200 سال است که انسان را یک لنگه پا، نگه داشته است تا برسد آن وضعیتی که در آن، انسان، فارغ از لوازم و موجبات ضرورت معاش، بنشیند یک گوشهای و بخورد و بخوابد و اوضاع جهان و امورات آن نیز به خودی خود و اتوماتیک، انجام شوند. تکنولوژی، برای این مقصود و منظور، ساخته شده است و البته این نگاه، در تقابل با نگاه انسان مؤمن است که همهی هویت خود را در صیرورتی میداند که مطابق با «عمل صالح یا فاسد»، به نفسانیت انسان، شکل میدهد.
انسانی که میخواهد در این دمدمههای هنگامهی إبتلائات و التهابات پیش از صبح عزیز قدسی، خود را به تندباد صرصر مدرنیته نسپارد، باید به ساحت موعود بگریزد و دست از عادات و مشهورات و مقبولات و معروفات این روزگار و این وضعیت و این جماعت بشوید و توشهای برگیرد سبک و نحیف برای هجرتی باطنی و نفسانی به محضر آن حاضر از نظر غایب. ساحت موعود، ساحت فرمانبری و اطاعت أمر است نه ساحتی که در توهم برخی، پایان همهی مشکلات است و خورد و خواب وافر و رفاه حیوانی.
تکنولوژی، همان بت بزرگ و آخرین تلاش موذیانهی شیطان است و تنها راهی که پیش روی انسان مفلوک این روزگار باقی مانده است برای رهیدن از بند تکنولوژی، عبور و برگذشتن از تکنولوژی است. اهمیت و میدانداری تکنولوژی، تا وقتی پابرجاست که انسان نیاز به آن را در جان خود احساس کند و همین که انسانی بتواند خود را از بند احتیاج به این ارابهی دیجیتالی دجال برهاند، تکنولوژی از اعتبار موهوم و دنیایی خود، ساقط خواهد شد و انسان به حقیقت وجود خود، واصل خواهد شد. فقط آنهایی توانستهاند خود را از بند این اژدهای هزار سر آزاد کنند که سر از محدودهی آسمان دنیا بالاتر برده و به مدارجی در ولایت تکوینی رسیدهاند و کسی به ولایت تکوینی نخواهد رسید مگر اینکه پایبند ظواهر و بواطن شریعت و ولایت تشریعی باشد.
ولایت تکوینی، تصرف در واقعیت و امورات تکوینی است و تنها راهی است که نیاز انسان به تکنولوژی را مرتفع میکند و اصلاً غایت خلقت انسان، رسیدن به همین مقام ولایت تکوینی است که شأن آنهایی است که به خلیفگی خدا فعلیت بخشیدهاند. حضرت ذوالقرنین (ع)، به شهادت نص صریح آیات قرآن، چنین ولایتی داشته است و آنجایی که حضرت حق، در مبارکهی 84 سورهی کهف میفرماید : «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً»، اشاره به همین معنا دارد. ما نمیدانیم «سببی از هر شیء» چیست و «تمکین در أرض» چگونه است، اما با نظر به آیات بعد از آن، روشن میشود که همین دو نکته، باعث شده است که جناب ذوالقرنین (ع) که در جایی حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودهااند «أنَا ذُوالقَرنَین»، به ولایت تکوینی برسد چنانی که «إتباع سبب» و « آنچه که در آن تمکین یافته است»، زمینهی تقدیر عذاب و جزاء، و رسیدن به اخبار و جعل ردم در مقابله با یأجوج و مأجوج و سیر سریع مکانی را برای ایشان فراهم نموده است.
در باب هفتم از جلد نخست کتاب عللالشرایع، در روایتی از زبان حضرت رسول خاتم (ص) که در بیان فضل أنبیاء و رُسُل و حُجَج بر ملائکه وارد شده است، حضرت (ص) در قولی از خداوند متعال در معراج و در مورد حجت آخر (عج)، چنین میفرمایند:«... لَاُمَکِّنَنَّهُ مَشارِقَ الأرضِ وَ مَغارِبِها وَ لَاُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیاحَ وَ لَاُذَلِّلَنَّ لَهُ السِّحابَ الصِّعابَ وَ لَأرقِیَنَّهُ فِی الأسبابِ وَ لَأنصُرَنَّهُ بِجُندیِ ...». تمکین أرض، تسخیر ریاح، تذلیل ابرهای صعب و إرقاء در أسباب و إنصار با جنود الهی، فقط گوشهای از همهی ولایت تکوینی حضرت حجت (عج) است. چنین انسانی، نه نیاز به تکنولوژی دارد و نه تکنولوژی، یارای عرض اندام در برابر ولایت باطنی او.
راه رسیدن به ولایت تکوینی از ولایت تشریعی و پایبندیِ هم به ظاهر و هم به باطن شریعت میگذرد و اصلاً ماهیت نفاق در اختلاف و تناقض شریعت و طریقت انسان خلاصه میشود. انسانی که شریعتاً، مُتَنَسِّک به ظواهر شرعی و فقهی باشد و اما طریقتاً، وجوه مختلف زندگیاش از نحوهی تفکر و نحوهی تفسیر انسان و عالم و نحوهی زندگی گرفته تا معیارها و مقیاسها و ارزشها و نظامات و علوم و آداب رفتاری و درمانی و روابطش را از جای دیگری فیالمثل مدرنیته، أخذ کرده باشد، این انسان چه بخواهد و چه نخواهد، منافق است و این نفاق باطنی، گریبانش را خواهد گرفت. عادات و مشهورات، شیطانیاند و عادت، اساساً دشمن عبادت است و ترفند شیطان. کسی که به مناسک شرعی، عادت کند، به ولایت تکوینی نخواهد رسید.