بلایای مدرنیته () - خصوصیسازی یا مردمیسازی در رویکرد فلاحتمدار
به طور کلی، اساس حکومتداری در جهان جدید، خصوصیسازی است به این معنا که در هر حوزهی اجتماعی، ساختارهای کلانی را تشکیل میدهند و ادارهی جامعه را در آن حوزه، به آن کلانساختارها واگذار میکنند. به طور نمونه، جامعه را به حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی تفکیک کرده و به ترتیب در این حوزهها، ادارهی حیات مردم را به حزبهای سیاسی، رسانهها و نهادهای آموزشی، NGOها، کمپانیها و بانکها و نهایتاً ارتشها، واگذار میکنند. حوزهی حاکم بر همهی اینها، حوزهی اقتصاد و سرمایه است که کلانسرمایهداران و متکاثران ثروت، بر همهی بخشهای دیگر، سیطره دارند.
خصوصیسازی یا Privatization، یکی از مبانی اساسی اکانومی و واجبات اقتصاد مدرن است به نحوی که امروز اگر کسی در این فرض بنیادین، تشکیک و تردید کند، محکوم است که از اقتصاد چیزی نمیداند. لازمهی خصوصیسازی، وجود انبارههای سرمایهای کلان است و این انباشت سرمایههای کلان در زبان قرآن میشود «تکاثر». یعنی تا وقتی یک عده متکاثر وجود نداشته باشد که سرمایه را در دست خود، انباشت کنند، امکان خصوصیسازی، ایجاد نمیشود. معنای دقیق این مسئله، این است که مالهای کلان باید در دست عدهای محدود بچرخد و به تعبیر قرآن عزیز، «دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُم» باشد. در این نگاه، انسان، مالک مطلق سرمایههاست و اساس نگاه بر مالکیت انسان است. این چارچوب نظری آن چیزی است که در بیان حضرت آیتالله جوادی آملی (حفظه الله) به «توسعهی تکاثری» مُسَمّی شده است. البته مفهوم توسعه، در باب تفعله و تفعلت است و مانند مفاهیمی همچون تکمله و تفرقه، به معنای «افزایش محدودهی مفهوم با افزودن و اضافه کردن یک بخش دیگر» است. در تکمله، با افزودن نکتهی دیگری، مسئله را کاملتر میکنند؛ در تفرقه، با افزودن فرقهی دیگر، تفرق را بیشتر میکنند و در توسعه نیز با اضافه کردن محدوده، وسعت را بیشتر میکنند. این مفاهیم در باب تفعیل نیستند و نکته این است که نهایت و نقطهی کمال اینها، مفهوم باب تفعیلشان است یعنی نهایت توسعه، توسیع است و نهایت تکمله، تکمیل و نهایت تفرقه، تفریق.
در مقابل این نگاه، نگاه دیگری طرح میشود به نام «توسعهی کوثری» که محور آن نه بر خصوصیسازی است، نه مالکیت و نه تکاثر. در مقابل همهی این مفاهیم، چارچوب مفهومی دیگری شکل میگیرد. در مقابل خصوصیسازی، مردمیسازی؛ در مقابل مالکیت، امانت؛ در مقابل تکاثر، کوثر و در مقابل «دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُم»، «دُولَةً بَیْنَ الْنّاسِ أجمَعین» طرح میشود. البته باید به این هم توجه داشت که توسعه و Development هم فرق دارند اما مسامحتاً توسعهی تکاثری را به Development تعبیر میکنیم.
در امانت، انسان، مالک چیزی نیست بلکه امین الله است و مالک حقیقی خداست، سپس ولی الله و سپس امت توحیدی و سپس انسان. از این رو، همه چیز، ودیعه و امانتی است در دست انسان. در تکاثر، انسان، مال و سرمایه را انباشت میکند و این مال است که زیاد میشود اما در کوثر، انسان، زیاد میشود و از همین روست که حضرت علی ابن الحسین (ع) در باب حق صدقه، در رسالهی حقوق فرمودهاند که «أَنّهَا ذُخْرُکَ عِنْدَ رَبّکَ» یعنی صدقه (در معنای عام) علاوه بر اینکه ذخیرهی انسان نزد پروردگار است، انسان را نیز نزد پروردگار، ذخیره میکند. چنین انسانی است که لیاقت إعطای کوثر را مییابد و کوثر در معنای خاص نیز، دلالت بر حضرت صدیقهی طاهره (س) دارد که شأن و مقام زیادت و تفصیل حضرت رسول ختمی (ص) را بیان میکند یعنی حضرت فاطمه (س)، چشمهی تفصیل مقام إجمالی حضرت رسول خاتم (ص) است و از این رو، کوثر است. در توسعهی کوثری، وسعت و سعهی وجودی انسان، ملاک و مناط است و آنجایی که حضرت حق میفرماید «لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»، همین وسعت و توسعهی وجود نفسانی، مد نظر است و یا در آنجایی که در مبارکهی 22 سورهی نور میفرماید «أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَة»، نیز همین سعت باطنی، مورد اشاره است که در کنار فضل و فضایل آمده است و البته تناقضی هم با دلالات ظاهری ندارد.
کوثر، از پیچیدهترین و أسرارآمیزترین مفاهیم قرآنی است و بنده نمیدانم که چرا مفاهیمی که به حضرت زهرای مرضیه (س)، نسبتی دارند، اینقدر محجوب و پیچیده و در حجابند! قطعاً این مسئله باید نسبتی با حقیقت بطونی وجود ایشان داشته باشد که خود را عرضه نمیکند و هر زنی که از لابهلای أسرار و پردهها، به در آید و بواطن خود را، بر ملا کند، قطعاً نسبت روحانی خود را با وجود مبارک ایشان، منقطع کرده و قطع رَحِم باطنی را انجام داده است، قطع همان چیزی که خداوند، أمر به وصلش کرده است. انسان باید نسبت باطنی و روحانی و ایمانی خود را با حقایق نوری عالم، وصل کند و در مدار مرکز تکوینی و تقدیری عالم، طواف کند.
مبارکهی 39 سورهی روم نیز به همین إضعاف کوثری اشاره دارد که در آن، توسعهی انسان ملاک است نه توسعهی سرمایه. «وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفون»، آنچه که ربا میدهید تا اموال بشری را تربیت کرده و بیفزایید، نزد خدا، افزوده نمیشود و آنچه که زکات میدهید به نیت ارادهی وجه الله، آنها إضعافکنندگانند. در انتهای آیه، هم ضمیر «هم» اشاره به انسانها دارد و هم «مُضْعِف»، فاعل إضعاف است یعنی مد نظر، مال نیست بلکه انسان است. انسانهایی که به مُراد وجهالله، إیتاء زکات میکنند (در معنای عام)، آنها إضعافکنندگانند. وقتی از این منظر، به مفاهیم نگریسته شود، دیگر فقر و غنی و ثروت و مال و همه چیز، معنای دیگرگونی مییابند و به حقایق باطنی خود، نزدیکتر میشوند. هر چیزی، زکاتی دارد و آفتی؛ آفات باید زدوده شوند و زکات باید تزکیه شوند. آفت، بیرونی است و زکات، درونی و در مقابل تزکیه، تدسیه، وجود دارد. دادن زکات و زدودن آفت، باعث رشد و إضعاف هر شیء است. تبیین زکات هر چیز و آفت هر چیز و تلاش برای تزکیه و آفتزدایی، اساس رویکرد فلاحتمدار در تعالی و توسعهی کوثری عالم را شکل میدهد.
مردمیسازی، جهاد سخت این روزگار انسان مسلمان است. ما در حوزهی نظامی، توانستیم به مردمیسازی برسیم و محصول آن، ظهور تفکر بسیجی و ظهور انسانهایی به نام بسیجی بود که به تعبیر حضرت امام خامنهای(روحی فداه)، «فتحالفتوح امام خمینی (ره)» است. البته بعدتر با ارگانیزه کردن بسیج و بسیجی، بند را آب دادیم. در سیاست، تا حدی محقق شده است و مثلاً نسبتی باطنی که بین امام امت و مردم، برقرار شده است، گوشهای از این مسئله است و برخلاف آنچه همه میپندارند، ایرانیان اصلاً مردم سیاسیای نیستند بلکه به شهادت تاریخ و به گواه همین اتفاقات انقلاب اسلامی، ایرانیان مردمان ولاییای هستند و به شدت، باطنی عمل میکنند. نمونهاش را به وفور میتوان در خیابان و مترو تاکسی و اتوبوس دید: وقتی کسی با انقلاب یا اسلام، مخالفت میکند، عموماً اغلب افراد سکوت میکنند و گوش میدهند و آن گوینده، گمان میکند همه با او موافقند، در صورتی که خاصیت ایرانیها این است که وقتی با چیزی مخالفند، «نهانروشی» پیشه میکنند و سکوت. در این سرزمین، سکوت نشانهی مخالفت است در این مواقع. در سطح جامعه هم میبینیم که بر اثر همین خاصیت، دین و مظاهر دین، از ظاهر جامعه به باطن آن، هجرت کرده است و بعضیها گمان میکنند که اکثریت مردم، اهل دین نیستند. در فرهنگ و اجتماع نیز، مردمیسازی باید با محوریت مساجد، حفظ میشد که ظهور پدیدهای به نام هیئات و مداحان، به این قضیه آسیب زده است. البته خود هیئتها، ظرفیتی هستند که باید از آن استفادهی درست شود و نشود جایی برای عربدهکشی برخی و تخلیهی هیجانات نفسانی و احساسی برخی دیگر. امروز، تکلیف اساسی، مردمیسازی اقتصاد است و به نظر این بنده، تا وقتی که نظام «إدالت مال» با محوریت نهاد بیتالمال شکل نگیرد، این مهم، کاملاً محقق نخواهد شد.
انسان نباید أجیر دیگری باشد و أجیر بودن، روزی انسان را کم میکند و مکروه است فقهاً، و آزادی و حریت تکوینی انسان اقتضا میکند که انسان، خودکفا باشد، یعنی با تولیدات خود، مصارف خود را تنظیم کند. یکی از وجوه شیطانی و سیاه مدرنیته این است که تولید را از مصرف و تولیدکننده را از مصرفکننده، جدا و تفکیک کرده است و لذا در این میان، چیزی به نام بازار، شکل گرفته است که بازار از اصلیترین میدانهای تسلط شیطان و شیطانیان است. بزرگتریم میدان تولید شغل در جهان مدرن، دلالی و به تعبیر غلطی، واسطهگری است. امروزه در همهی حوزهها، دلالها وجود دارند و الزام تفکیک تولیدکننده از مصرفکننده، وجود دلال است. بازار، میدان دلال و دلالی است و دلال یا Broker از ضروریات خصوصیسازی و مدرنیته است و بروکروکراسی مدرن، بر مبنای همین قدرت تصرف دلالها در حیات اجتماعی، سامان مییابد.
بلا و مصیبت انسان مسلمان در روزگار ما این است که در هر جایی از حوزههای حیات، میخواهیم کاری بکنیم یا حرفی بزنیم، به سرعت با معاییر و مقاییس و مظاهر مدرنیته، مواجه میشویم و چنان این اختاپوس آخرالزمانی، بر وجود انسان و حیات او، چنگ انداخته است و چنان این مقیاسها و معیارها و نُرمها و فُرمها، به زوایای زندگی انسان چسبیده است و چنان به عادات و مشهورات و معروفات عام، بدل شده است که گویی تقدیر محتوم و ابدی بشر است و کسی در آنها شک نمیکند و همین است که هم کار ما را سخت میکند و هم أهلش را میطلبد.
عالی بود.
برای اعلام up یا down به مطالب (همان فلش های روبه بالا و پایین هر پست) باید عضو باشیم در بیان. کاری کنید که بدون عضویت بتوان آپ یا دان کرد.البته اگر امکان دارد.
راستی اگر در تحقیق یا دستاری در سایت یا جمع آوری اطلاعات یا امور مربوطه دیگر دستیار،نیروی کمکی، آبدارچی ماهر،تحلیلگرآماری،و... خواستید، ابراز تمایل بنده را پذبرا باشید!