قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

بلایای مدرنیته () - فهم جزوی و ساینس

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۵ ب.ظ

در نظر جماعت ساینتیست، جهان امروز، یک جهان پیشرفته و متمدن است و این جماعت نه فقط کسانی هستند که در مغرب‌زمین ساکنند، بلکه در همین سرزمین شگفتاشگفت ایران هم عمده و قریب به اتفاق کسانی که مدرکی از دانشگاه گرفته باشند و یا ادعایی در روشن‌فکری و ابراز نظر دارند، از این جماعتند. در همین روزهای آغازین سال، جمعی از همین قبیل آدم‌ها را زیارت کردیم در دید و بازدیدهای فامیلی که معتقد بودند جهان امروز، یک جهان پیشرفته است و در حالی که علم، اینقدر پیشرفت کرده است، هنوز خرافات در میان ما وجود دارد و خدا شاهد است که وقتی این حرف‌ها را می‌شنیدم، به خودم می‌لرزیدم! البته این نظرگاه، در این روزگار سیطره‌ی مدرنیته، نظرگاه غالب است و علی‌التقدیر، تا طلوع خورشید حضرت بقیۀ‍الله نیز، نظرگاه غالب خواهد بود و پس از آن هم نابود نخواهد شد، بلکه ناکارآمد خواهد شد.

من نمی‌دانم که نخستین کسی که ساینس را به علم ترجمه کرد، کدام احمقی بود، اما این را می‌دانم که خدمت بزرگی به شیطان کرد و مزدش را هم در أسفل‌السافلین خواهد گرفت. ساینس، علم نیست. همه‌ی بدبختی ما از این است که ساینس را به علم ترجمه کرده‌ایم و تمام آیات و روایاتی را که در مدح علم و علما و تشویق به تعلیم و تعلم وارد و نازل شده است را به همین ساینس، ارجاع کرده‌ایم و نتیجه این شده است که امثال نیوتن و ادیسون و انیشتین و بارکلی و دیوید هیوم و پوپر، شده‌اند علما و دانش‌مندان.

عَنوان بصری در نقل روایتی معروف و مهم از حضرت جعفر ابن محمد (ع)، علم را نوری می‌داند که خداوند در قلب آن کسی که اراده‌ی هدایتش را کرده است، واقع می‌کند و شرط نخست آن را هم این می‌داند که باید حقیقت عبودیت در نفس انسان، طلب شود و این تبیین از مفهوم علم، کجا با ساینس، یکی است؟ ساینس، طبق اتیمولوژی و ریشه‌شناسی خود غربی‌ها، به معنای تجزیه و تکه‌تکه کردن و قطعه‌قطعه کردن است و اساساً خود، متود و شیوه‌ی دستیابی به نوع خاصی از شناخت است و دقیقاً معادل همان چیزی است که در بیان شیوای جناب مولانا در تمثیل پیل و خانه‌ی تاریک، «فهم جزوی» خوانده شده است.


 


مولانا در مثنوی، تمثیل زیبایی را بیان می‌کند که شدیداً با مبحث مذکور، قرابت دارد. مولانا، «فهم حسی» را ناقص و عقیم می‌داند و منظور او از «کف سودن» همین چیزی است که در تلقیات مدرن به Empiricism و Experimentalism و اصالت تجربه و حس ظاهری، تعبیر شده است و محصول آن، ساینس است. مولانا، می‌گوید افراد مختلف، وارد خانه‌ی تاریک شدند و هر یک از نظرگاهی که با «جزوی» از فیل، مواجهه داشت، نظرگاه جزوی خود را به کل، تعمیم داد و در واقع، فهم خود از کل فیل را به یک جزو آن، فروکاست داده و در توهم این بود که فیل را شناخته است اما اگر او به جای کف سودن و تجربه‌ی حسی، یک شمع در دست داشت، با حقیقت کلی فیل، تقرب می‌یافت. همه‌ی فهم‌های دیگر، غلط بوده است و فقط فهم کسی که شمع داشته باشد، درست است و این اساس معرفت توحیدی است و آن شمع، چیزی نیست به غیر از همان نوری که خداوند در اثر عبودیت، در دل انسان می‌اندازد.

پیل اندر خانه‌ی تاریک بود                   عرضه را آورده بودندش هنود

از برای دیدنش مردم بسی                    اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی

دیدنش با چشم، چون ممکن نبود            اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد             گفت همچون ناودان‌ست این نهاد

آن یکی را دست بر گوشش رسید آن برو چون بادبیزن شد پدید

آن یکی را کف چو بر پایش بسود            گفت شکل پیل دیدم چون عمود

آن یکی بر پشت او بنهاد دست              گفت خود این پیل چون تختی بُدست

همچنین هر یک به جزوی که رسید         فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

از نظرگه گفتشان شد مختلف                 آن یکی دالش لقب داد این الف

در کف هر کس اگر شمعی بدی             اختلاف از گفتشان بیرون شدی

چشم حس همچون کف دستست و بس     نیست کف را بر همه‌ی او دست‌رس

 

ترجمه‌های این‌چنینی، نه فقط زبان و فرهنگ را از بیخ و بن، به قهقرا می‌برد که معرفت و فهم و اندیشه و تفکر را نیز نابود می‌کند. نمونه‌ی دیگری از این ترجمه‌های غلط، ترجمه‌ی Nature به طبیعت است. انسان غربی، به آن بخشی از عالم که خودبه‌خود بر می‌آید، نیچر می‌گوید و انسان ایرانی مسلمان، به واسطه‌ی اینکه محیط مخلوق بیرون را منبع و چشمه‌ی طباع أربعه می‌داند به آن طبیعت می‌گوید. این هر دو، تقرب جزوی و فهم جزوی هستند و هیچ کدام، فهم کاملی را ارائه نمی‌کنند و هیچ نسبتی هم با هم ندارند جز اینکه تقریباً به یک چیز، اتلاق می‌شوند. از این دست مفاهیم، فراوان است و مسئله‌ی مهم همین است که هر مفهومی باید در بستر خودش فهمیده شود. غربی‌ها با تقرب خاصی به نیچر، به ساینس رسیده‌اند و مبتنی بر آن، ساختارهای اجتماعی خاص خود را ساخته‌اند و به محض اینکه انسان دیگری، نوع دیگری از تقرب به عالم را لحاظ کند، به ساختارهای متمایزی خواهد رسید.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۲
ــ ــشــمــســ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی