اشک عشق
در خلوت شبانه شدم من خراب اشک
دیشب میان آتش عشق تو می سوختم
دیدم تو را چو آینه اندر حباب اشک
عکست شکست در فتادن هر قطزه ای ز چشم
صدها هزار لعنت من بر سراب اشک
آن قدر گریستم و تو شکستی که مانده ام
از دیده شکوه کنم یا که از جناب اشک
در خواب دیدمت، اما نه، باز هم مرددم
این خواب، خواب قشنگ تو بود، یا نه، خواب اشک؟
در طول شب ستاره ی قلبم همی شکست
وین قطره های منور بدند شهاب اشک
گفتند چشم تو اینسان گردیده از چه سرخ
یک شب تمام شسته ام این چشم با خضاب اشک