قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

(با کلیک روی تصاویر، اندازه‌ی بزرگ‌تر را ببینید.)

نظامات ایدئولوژیک تمدن مدرن، کانون­‌های اساسی حیات این تمدن هستند که از یک سو، نقشی کلیدی در چالش‌­های نظری میان خواص و نخبگان جوامع، بازی می­‌کنند و از سوی دیگر، بنیان منازعات عوام و توده‌های اجتماعی را در جهت­‌گیری­‌ها و گرایش­‌هایشان، تشکیل می­‌دهند. این نظامات ایدئولوژیک، همان حوزه­‌های مفهومی متنوعی هستند که با یک پسوند «ایسم - ism»، حد می­‌خورند و در یک نگاه کلی، ساختار ایدئولوژیک­‌ترین دوران تاریخ کره­‌ی ارض را برملا می­‌کنند. مثلاً ناسیونالیسم یکی از ایدئولوژی­‌های متأخر مدرن است که تمرکز معرفتی خود را حول یک روی­کرد معنایی- تاریخی خاص به مفهوم Nation، تعریف کرد و میلیون میلیون کشته بر روی دست بشر مدرن گذاشت.

هر حرکت اجتماعی جدید در تفکر بشر غربی، به طور کلی در سه مرحله، شکل می­‌گیرد:

مرحله­‌ی یکم، شکل­‌گیری در ساحت اندیشه که با قید «ity» نمایان می‌­شود مانند Liberality یا اباحی­‌اندیشی.

مرحله­‌ی دوم، گرایش عمومی به سمت آن موضوع و شکل­‌گیری ایدئولوژی که با قید «ism» نمایان می­‌شود مانند Liberalism یا اباحی­‌گرایی که عموماً مبتنی بر یک اعتماد عمومی به آن مسئله، شکل می­‌گیرد.

مرحله­‌ی سوم، ساختن حوزه­‌های اجتماعی و خصوصی افراد مبتنی بر آن تلقی که با قید «ization» نمایان می­‌شود مانند Liberalization یا اباحی­‌سازی که معمولاً در این مرحله، چهره‌­ی زشت استعمار، رونمایی می­‌شود.

این مقدمه، برای فهم جایگاه مبحث، لازم است و باید توجه داشت که هر ایدئولوژی مدرن، در نسبت با «مبنا» قرار گرفتن یک مقوله­‌ی مفهومی، در قالب «روی­کرد معرفت‌شناسانه و هستی­‌شناسانه­‌ی انتزاعی»، بنا می­‌یابد. در ایدئولوژی لیبرالیسم، این روی­کرد انتزاعی، منجر به انتزاع و تفکیک «تفرد و  تفرید» از هستی شده و با مبنا قرار گرفتن این «تفرد و فردیت»، ساختار بنای اجتماع، شکل گرفته است. در واکنش به این مبنا، ایدئولوژی سوسیالیسم، مبنای ساختار اجتماعی خود را بر «تشریک و کمون» قرار داده و بنای اجتماعی دیگری را می­‌سازد. روشن است که کوچک‌­ترین واحد معنادار اجتماعی در لیبرالیسم، «فرد» است و در سوسیالیسم، «تشریک و شرکت عموم». نهایت لیبرالیسم در اصالت تفرد، به ایندویژوالیسم ختم می‌­شود و نهایت سوسیالیسم در اصالت تشریک، به کالِکتیویسم. در واقع، این دو اجتماع، دو بنایی هستند که «پی­‌ریزی» متفاوتی دارند اما هر دو از یک روی­کرد، برای ساخت خود استفاده کرده­‌اند: روی­کرد انتزاعی یا Abstractive.

جنگ جهانی سوم، منازعه­‌ی طولانی­‌مدتی بود که از 1945 تا اواخر قرن بیستم میلادی، میان این دو ایدئولوژی مدرن با نام «Cold War»، برقرار بود و در پایان با فروپاشی سوسیالیسم، دوران دیگری را در حیات این ارض مبتلا رقم زد.

هر ایدئولوژی، برای تنظیم سبک معیشت مردم، چه در ساحت خصوصی و چه اجتماعی، باید حد و حدود و مناسکی را تعیین کند که لیبرالیسم، این کار را از طریق «ابزارسازی»، صورت داد. رَحِم تکنولوژی، چشمه­‌ی جوشانی است که همه‌­ی ابزارهای زیست­‌جهان مدرن از آن تخلیه می‌­شوند و منبع اساسی تعیین «حدود» زندگی در این تلقی، همین تکنولوژی است. در اینجا قصد پرداخت به تکنولوژی را نداریم و فقط به دو اثر این موضوع بر ساختار خانواده می­‌پردازیم، یکی در سطح کلی و بشری و بر خانواده­‌ی جهانی و دیگری در سطح زندگی انسان ایرانی و بر خانواده­‌ی ایرانی.

اگر با نگاهی تاریخی، زندگی چندین دهه‌­ی اخیر انسان ایرانی را با تمرکز بر ابزاری که در خانه، کانون جمعی خانواده را تشکیل می­‌دهد، بررسی کنیم، می‌­بینیم که در آغاز، گرمابخش محفل اعضای خانواده، در خانه، «کرسی» و یا «سفره» بود و همه، حول اینها جمع می­‌شدند. (نکته قابل توجه در این مسئله، مفهوم «مائده» است که در قرآن کریم، به گسترده شدن مائده در میان قوم مسیح، عنوان «عید» گفته شده است و عید در واقع روز گسترده شدن مائده‌ی ولایت و گرد آمدن مردم در گرداگرد سفره‌ی ولایت ولی الله است.) آرام آرام و با نفوذ تلویزیون به زندگی­‌ها، دایره­‌ی کاملی که حول کرسی شکل می­‌گرفت، شکست و شکلی شبیه نیم­‌دایره و در مقابل تلویزیون شکل گرفت. این روند، ادامه پیدا کرد و با رسوخ کامپیوتر به زندگی­‌ها، سفره­‌ها جمع شد و آن نیم‌­دایره هم در هم شکست و جلوی کامپیوتر، فقط یک نفر نشست. کم­کم، نسل­‌های مختلف و جدید موبایل و تبلت آمد و دیگر حتی کمتر کسی پیدا می­‌شود که جلوی کامپیوتر بنشیند. کسی که مؤمن به لیبرالیسم و تکنولوژی شده باشد، دیگر حاضر نیست دور کرسی و سفره بنشیند و آرام‌­آرام، زندگی و خانواده‌­ی ایرانی، ساقط شده است.

ره­‌آورد تکنولوژی برای انسان کلی و برای بشریت این است که رَحِم تکنولوژی، در این روزگار، سه مدل انسان تحویل جامعه می­‌دهد: مدل نخست، سایبورگ­‌ها (Cyborg) هستند، که محصول کاشت تکنولوژی در جان و جسم انسان هستند و جدیدترین نسخه‌ی آنها در سریال Intelligence با عنوان تطور بعدی اینتلیجنس و هوش (Next evolution of Intelligence) رونمایی شده است. سایبورگ، آرمان دیترویتی جهان تکنولوژیک مدرن است که با روبوکاپ، متولد شد و با فروپاشی اقتصادی شهر دیترویت، پایه­‌های این آرمان، به لرزه در آمده است. مدل دوم، آواتار (Avatar) است. آواتارها، صورت آرمانی و تصویر آرزوهای انسان­‌هایی هستند که از خود و زندگی واقعی خود خسته شده­‌اند و به زندگی دوم گریخت‌ه­اند. مدل سوم، اَندرویدها (Android) هستند، همان «تقریباً انسان»­هایی که مبتنی بر نفس مصنوعی (Synthetic Soul)، جعل شده‌­اند و در سریال تلویزیونی Almost Human، پا به عرصه­‌ی هستی گذاشته‌­اند.

 

در نسبت با کوچک‌­ترین واحد معنادار در ساخت اجتماعی لیبرالیسم و سوسیالیسم که به ترتیب، فرد و شرکت، است؛ در تلقی اسلام، کوچک­ترین واحد معنادار در ساخت و شکل­‌دهی اجتماع، «زوج» است و اندیشه­‌ی اجتماعی اسلام در دنیا، با محوریت یافتن مسئله­‌ی «زوجیت و تزویج»، تبیین می­‌شود. زوجیت، بستر و چشمه­‌ی شکل­‌گیری خانواده است. این نکته قابل توجه است که «زوجیت» در نظام تکوین عالم، همان «نکاح» است در نظام تشریع عالم و جمع آمدن دو انسان، اگر ذیل قوانین شرعی و منطبق با باطن عالم و بر محور «نِعمَ العَون عَلی طاعتِ الله» باشد، ظهور زوجیت در نکاح است. نکاح، با جماع، فرق دارد و جماع، صورت حیوانی ظهور زوجیت در عالم شهادت است. نکاح، سنت انبیاء است و جماع، سنت حیوانات و شیاطین.

هر آن چیزی در دنیا که در حوزه و علی­‌الخصوص در کانون «تحدید» و «تشریع» و «قانون­‌گذاری» زندگی انسانی قرار بگیرد و منطبق با «تکوین» و قواعد تکوینی عالم نباشد، قطعاً نابود خواهد شد و از این رو، نه «تفرید» و نه «تشریک»، با تکوین عالم انطباق ندارند چرا که زوجیت در تکوین و خلقت عالم، نهادینه شده است و خدواند خالق در مبارکه­‌ی 49 سوره­‌ی ذاریات می­‌فرماید: «وَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْن‏» و به طور کلی، در دنیا و در ارض، آن چیزی رشد و إنبات و صیرورت پیدا می­‌کند که زوج باشد چرا که خدواند ربّ، در مبارکه­‌ی هفتم سوره­‌ی ق می­‌فرماید: «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ‏».

قابل اشاره است که کرسی طرح‌­ریزی نظام اجتماعی در تفکر مدرن، طبق روی­کرد انتزاعی و Abstractive به عالم، «إبتنایی» است یعنی یک مؤلفه، به عنوان «مبنا» و «پی»، قرار می­‌گیرد و باقی مؤلفه‌­ها در نسبت با آن و بر روی آن، «پی­‌ریزی» و «بنا» می­‌شوند. ظهور این تلقی در معماری مدرن، منتج به ساخت ساختمان­‌های بلند و بروج مُشَیَّده شده است. در مقابل این نگاه، نگاه قرآنی قرار دارد. در تلقی اجتماعی اسلام، نگاه به عالم نه انتزاعی، که تجریدی است؛ یعنی عالم را دارای أطباق و لایه­‌های تجریدی می­‌داند که از ارض تا عرش خدا، این سیر تجریدی، کشیده شده است و هر آنچه در این عالم، واقع شده است، در عوالم بالاتر، حقیقت دارد.

طبق این نگاه، کرسی طرح‌­ریزی ساختار اجتماعی اسلام، دیگر إبتنایی نیست و بلکه «إتّساطی» است. یعنی یک مؤلفه در موضع «وَسْط» قرار می­‌گیرد و باقی مؤلفه­‌ها، «حول» آن تنظیم می‌­شوند. به چیزی که در موضع وَسْط قرار بگیرد، «وَسَط» گفته می­‌شود. پیغمبر و حجت خدا در هر زمان، وسط و قلب امت است و همه در حول آن، و در دوایر متحدالمرکز پیرامون او، قرار می­‌گیرند. قلب انسان، وسط وجودی انسان است، و قلب و وسط دنیا و ارض، کعبه است.

زوجیت و به تبع آن خانواده، مؤلفه­‌ی وسط طرح‌­ریزی اجتماعی و جامعه­‌سازی در تلقی اسلام است به این معنا که باید محور و کانون جامعه­‌سازی، حول این مفهوم شکل بگیرد و در عین حال باید برای تبیین ساختار اجتماع در اسلام، جای­گاه هر خانواده در اجتماع، جای­گاه وسط در خانواده و مؤلفه­‌ی یک‌­پارچه‌­‌کننده­‌ی اجتماع را تبیین کرد. همه­‌ی این مسائل، با تبیین تجریدی مفهوم «ولایت»، به عنوان قطب و «نِظامِ مِنَ الْخَرَز»[1] و نخ تسبیح جمع و ضمّ مردم، روشن خواهد شد.

کعبه، وسط دنیا است و تنها آن کسی می­‌تواند در موضع وسط انسان­‌ها و ولایت بر مردم قرار بگیرد که نسبت وثیق و عمیق و حقیق و دقیقی با وساطت کعبه داشته باشد. برای تبیین فلسفی، فقهی و معرفتی ولایت، منابع بسیاری برای رجوع وجود دارد و در اینجا به این مسئله پرداخته نمی­‌شود.

وسط امت، امام و حجت است که نایب یا ولیّ خاص یا عام خدا در شعاعی از ولایت او، قرار دارد و هر یک از افراد جامعه، در شعاعی از ولایت این ولیّ، قرار دارند. وسط جامعه، ولیّ خاص یا عام خدا و نایب امام است و وسط خانواده، پدر است. همه­‌ی اهالی هر بیت، در شعاعی از ولایت پدر قرار می­‌گیرند و در عین حال، در شعاعی از ولایت نایب امام و امام، قرار دارند. «سلسله‌­ی ولایت أوسط»، از امام در عالم تا پدر در خانواده، کشیده شده و فقط ممکن است که محدوده‌­ی این ولایت در حوزه­‌هایی کم و زیاد شود. «خَیرَ الْاُمُور أوسَطَها»، یعنی در مواقعی که امر هر یک از این اولیاء در این سیر، منطبق و مطابق امر ولیّ دیگر نبود، امر خیر و بهتر، امر آن ولیّ و وسطی است که به وسط کلی، نزدیک‌­تر باشد و در واقع اوسط یعنی، وسط‌­تر در دایره‌ی حق و ولایت. از این رو، تبیین وسط به عنوان، حد میان افراط و تفریط، یک اشتباه ارسطویی است.


[1]  اشاره به تبیین جای­گاه ولیّ امر در خطبه­‌ی 146 نهج­‌البلاغه

بخشی از این مطلب، در نشریه مهاجر، شماره 14 و 15 منتشر شده است.

نظرات  (۲۳)

۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مسافر: به رهرو
سلام
جایگاه امام در جامعه را در نهج البلاغه، اگر ببینید، محور سنگ آسیاب خوانده شده. یا نخی که از وسط دانه های تسبیح، عبور کرده. نظام عالم طبق روایات، قبه ای است و تنها صورتی که به قبه، منتهی می شود، نهایتا صورت دوار است و وسط این صورت، کعبه است.
در قرآن، آنجایی که می گوید «قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ»، منظور همین ولی است.
نوشته اید «نباید سلسله مراتب ولایت در خانواده رو در نسبت با چینش سلسله مراتب ولایت نسبت به الله و رسول و امام تطبیق داد. چون قابل تطبیق نیستند.»، چرا نباید تطبیق داد؟ اتفاقا کاملا قابل تطبیقند و نظام ولایت پذیری در اسلام از خانواده شروع می شود.
پیامبر اسلام (ص) فرموده اند: اَلرَّجُلُ سَیدُ اَهلِهِ وَالمَرأَةُ سَیدَةُ بِیتِها.
مرد سید خانواده اش ، و زن سیده خانه است.
اتفاقا مسئله قنوت هم ربط عمیقی به همین ولایت پیدا می کند. مسئله اطاعت، نعل به نعل ولایت طرح می شود و از این جهت، روایات را آوردم. مسئله، میزان ولایت پذیری افراد نیست که با ایمان و تقوا، مرتبط شود، مسئله، تبیین نظام ولایت در جامعه است.
اصلا به نظر بنده، یکی از محکمترین دلایل تعدد ازواج در اسلام، در نظام ولایی خانواده نهفته است چرا که تعدد در ولی، ممکن نیست اما تعدد در متولی و ولایت پذیر، ممکن. لذا مرد، نمی تواند متعدد باشد.
سلام
در قرآن کریم بحث روابط زن و مرد خیلی دقیق و جزئی بیان شده.

طبق استدلال خودتون در کامنت بنده در پست قبل
اگر خداوند می خواست می گفت الرجال اولیاء النساء
ولی خداوند گفته «الرجال قوامون علی النساء»

مرد در قرآن دو صفت در نسبت با زن دارد
1- قوام (34 نساء)
2- حارث (223 بقره)

خداوند اگر هم می خواست در سلسله ولایت و آیات مربوطه ولایت مرد بر زن هم رو مطرح می کرد.

و اما در مورد روایتی که شما فرمودید
خب در این روایت گفته شده «سید» نه «ولی»
به لحاظ مفهومی این دو واژه بار معنایی متفاوتی دارند.

و این که من فقط من باب تفکر موضوع رو مطرح کردم نه بحث یا خدای نکرده جدل
دوم این که بهتره به موضوع
«فرزندان هم پس از تکلیف نسبت شعاع ولایتشون با ولایت الله و رسول و امام تفاوتی با پدر مادرشون نداره و با الگوی شما باید علی القاعده در یک شعاع از ولایت قرار بگیرند.»
هم فکر کنید.

بحث از نظر بنده تمام :)
اللهم صل علی محمد و آل محمد
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مسافر: به محمد
خط قرمزها و از حدود خارج شدن ها در مسائلی که به مصالح کشور و انقلاب و دین مرتبط است، مربوط به امام جامعه است. البته ای کاش شما که در این موارد، سنگ امام خمینی را به سینه می زنید، در مورد محدوده اختیارات ولی فقیه هم از نظرات ایشان استفاده می فرمودید.
بنده سالیان سال است که با برهنگی ها و برخی چیزهای دیگری که در هیات ها وجود دارد، مخالفم و اگر حرف آقای مطیعی را آوردم، برای احتجاج بود در نسبت با کسانی که دم از ولایت می زنند.
البته ما کم نداریم کسانی که حرف هر کس را تا جایی که موافق طبعشان است می پسندند و فرقی هم نمی کند که حرف یک فقیه است، حرف یک به قول شما عالم دین است یا حرف ولی و امام جامعه است. همیشه هم برای خودشان راه در رو تولید می کنند.
این هم از آن عجایب روزگار است که تا کسی در مسائل دینی بگوید یک مسئله ای اصالت ندارد، به سرعت او را تا مرز ارتداد و کفر پیش می برند. و عاقبت او را با یک جماعت خاص از افراد سیاسی و ... پیوند می زنند. انگار دوست دارند بعضی ها به آن سرنوشت دچار شوند!
التماس دعا
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مسافر: به محمد
ادامه:
در مسئله شجریان، دو تا موضوع خلط شده است. اسلام مخالف موسیقی نیست. این را از کجای اسلام در آورده اید؟ در حرام بودن موسیقی شجریان و امثالهم، هیچ شکی نیست و دقیقا به همان دلیل، بخشی از مداحی ها و تلاوت های قرآن نیز حرامند. موسیقی رایجی که وجود دارد، تقریبا به طور کامل، مورد تایید اسلام نیست اما این دلیل نمی شود که نتوان موسیقی داوودی و بهشتی داشت. لازمه آن هم این است که کسانی که به طور اعلایی، مظهر شریعت، طریقت و حقیقت دین هستند، تسلط کاملی هم بر تکنیک موسیقی پیدا کنند و آنگاه چیزی که از آنها صادر شود، می تواند مصداق موسیقی داوودی و الحان بهشتی باشد.
عمده دلیل حرام بودن موسیقی مصطلح، به دلیل افرادی است که این موسیقی از آنها صادر شده است. چون هنر مدرن فقط حیث فردی دارد و بیان مکنونات و محتوای نفسانی هنرمند است و چون این جماعت، عمدتا انسان های فاجر و فریفته ای هستند، آنچه که صادر می شود، شیطانی است. و سیر تطور موسیقی هم در طول تاریخ، ذیل خواست و اراده فجار و فساق عالم، سپری شده است، لذا اینها به همان اصوات و ابزار و آلات و گزاره هایی در موسیقی رسیده اند که ظرفیت بیشتری در بیان رذایل حیوانی انسان داشته است اما طبل و سنج، ابزار موسیقی شرقی و به خصوص همین منطقه ظهور اسلامند و گستره ی آوایی پوششی آنها هم مثل ابزار جدید نیست. و در موسیقی مدرن هم هیچ جایگاهی ندارند چون حکمت ظهور آنها، چیز دیگری بوده است. (طبل و سنج ایرانی، همان درامز غربی ها نیست!)
اما اگر انسان، انسان بشود، موسیقی هم به حقیقت الحان بهشتی نزدیک می شود وگرنه موسیقی، نوحه شیطان است در فراق بهشت.
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مسافر: به محمد
سلام
آن چیزی که علما می آموخته اند، علم نسبت های صوت و ریاضیات صدا و دانش تئوریک موسیقی بوده است و لزوما کسی که این دانش را داشته باشد، نوازنده نیست.
در روایات نیامده که چون بنای موسیقی را شیطان گذاشته، لذا موسیقی مقدس نداریم، گفته شده که موسیقی و غنا، نوحه شیطان است در فراق بهشت و لذا ما هم عرض کردیم که موسیقی مصطلح و رایج، سراسر تخدیر و تطریب و تحریک است. اما این دلیل نمی شود که نتوان موسیقی بهشتی داشت. و شرطش هم در نظر قبل گفته شد. نمونه اش هم در برخی نواهای آقای آهنگران دیده شده است.
ما هم به دنبال ترویج موسیقی نیستیم اما نوای حماسی طبل و سنج در زمان جنگ و جهاد، ابعاث روحیه حماسی و جنگاوری است.
هدف از پرداخت به موسیقی، ترویج آن نیست چرا که ترویج یافته است و ما به آن می پردازیم چون از ابتلاها و گرفتاری های این روزگار است و انسان امروز، مبتلا به اینها شده است به تبع سیطره مدرنیته، درست مثل سینما و تلویزیون و فوتبال و ... وإلا انسان نیاز حقیقی به اینها ندارد که. نکته این است که اسلام، می تواند اینها را به خدمت خود در آورد و در خدمت خود، معنا کند چون در ذات آنها، یک وجه تبلیغی و رسانه ای خاصی نهفته است. البته در مورد فوتبال ظاهرا اینگونه نیست. چون وجه تبلیغی اش، ذاتی خودش نیست و ضمیمه آن است.
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مسافر: به محمد!
سلام
بنده همه نظرهایی را که دارم، به هر طریق، بالاخره پذیرفته ام و از پذیرش هراس ندارم. اما می خواستم ببینم، الان دقیقا کجا این پذیرش اتفاق افتاد که شما به شوق آمده اید؟ ضمنا هر آنچه که گفته شد، نظرات سابق بنده بود، این را از سر هراس نمی گویم، در جهت اطلاع عرض می کنم.در مورد موسیقی هم راستی فکر کرده اید که چرا ملا محسن فیض، قائل به حلیت موسیقی بوده؟
اضطراب وجدانی در پذیرش حق؟
عدم توانایی به اقرار به حق؟
جدال یکی از روش های منطقی مباحثه است، این را هم قبول ندارید!
یعنی تجربه انقلاب در سینما و تلویزیون، نشان داد که اینها ظرف و مظروف نیستند.
متاسفانه خوب انگ می زنید و این در حالی است که مدام سنگ ائمه را به سینه می زنید! شما بنده را می شناسید اما به هر دلیل، قدری جرأت لازم است که خودتان را معرفی بفرمایید. بنده کجا گفتم که روضه خوانی و گریه، بد است؟ در ضمن همچنان معتقدم که حکمت عزاداری عاشورا، صرف روضه خوانی نیست وگرنه قطع به یقین بدانید که در طول سالیان دراز گذشته، برای ائمه دیگر هم همین نحو از دسته های عزاداری (روی طبل و سنج هم تاکید موکد دارم) به راه می افتاد، اما فهم تاریخی شیعه، می دانسته که این قالب از عزاداری، خاص عاشورا است.
مصادیق اشتباه افرادی را هم که نام برده اید می شود بفرمایید که "به دام اشتباه ناخواسته افتادند و هزینه های زیادی را به متدینین تحمیل نمودند"؟
شما یک شرابی دارید در بهشت و یک شرابی دارید در دنیا. هر دو هم شراب هستند یکی حرام و یکی حلال. حالا می شود در همین دنیا بود و به شراب بهشتی هم دست یافت. نبوده است از علما کسی که در همین دنیا، مست کاس دهاق شده باشد؟
حتما می دانید که التذاذ عقبوی با التذاذ دنیوی، دقیقا به یک صورت نیستند.
نظر شما تعدیل شده چون در ابتدا سنگ موسیقی را به سینه میزدید و بعد که فتوای اقا را دیدید و عدم رجحان موسیقی وان هم موسیقی مباح که در فتوای ایشان بود فرمودید ما هم دنبال ترویج موسیقی نبوده ایم
بنده هم موافق هستم که عزاداری که برای سیدالشهداء میشود از ابتدا با سایر ائمه علیهم السلام متفاوت بوده است و این در سیره خود اهل بیت علیهم السلام هست ولی این ربطی به طبل و سنج ندارد چون به بیان شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام اینها از حدود دویست سال پیش و در اثر ارتباط ایرانیان با مسیحیان قفقاز که جزو رسومات انها بوده وارد عزاداری شده حالا این طبل و سنج چه ربطی به فهم تاریخی شیعه و ارتباط انها با جهاد دارد
برادر عزیز یک بار برگردبد و نظر روشن فکر مابانه خودتان را بخوانید و ببینید چه طور به خیال خودتان قصد داشتید خودتان را خیلی متجدد بدانید و بگویید روضه خواندن برای گریه کردن نیست و برای جهاد است طبل برای جهاد و تحریک روحیه جهادی است گریه هم همینطور بهتر است مطالعه در تاریخ جنگ بنمایید ببینید قبل از عملیات ها برای رزمندگان طبل میزدند یا روضه میخواندند اشکی که روضه میاورد پشتوانه جهاد انها بوده و خواهد بود تا ظهور حضرت هم همین است که امام فرمودند محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است من نگفتم شما مخالف روضه خوانی هستید بلکه گفتم این دو مقابل هم نیستند
بنده شما را نمیشناسم ولی اگر واقعا همچین فکری میکنید ببینید که چه رفتاری داشته اید که دوستانتان میترسند خودشان را به شما معرفی کنند البته بنده مثل شما زیاد دیده ام کسانی که متاسفانه با چند کلاس سواد و گرفتن یک مدرک فکر میکنند مجتهد مطلق شده اند و توانایی اظهار نظر در تمام شئون دین و دنیا را دارند
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ مسافر: به محمد!
سلام
بنده کجا سنگ موسیقی را به سینه زدم؟
یعنی شما گمان می کنید، بنده فتوای امام جامعه را در باب موسیقی، برای نخستین بار در نظر شما دیدم؟
در جبهه ها کسی دسته ی عزاداری راه نمی انداخت چون آنجا خودش میدان جنگ بود نه میدان فراخوانی نیرو. و فراخوانی نیروها با طبل و سنج، قبلش در شهرها و در محرم هایی متعدد صورت گرفته بود. شما از محرم و صفر امام، برداشت صرفا گریه می کنید و بنده علاوه بر گریه و روضه خوانی، ابعاث روحیه جهادی را هم می بینم.
بنده این دو را مقابل هم خواندم؟ عرض شد صرف گریه، ارزشی ندارد و به قول شهید موحد دانش، شهدا رهرو می خواهند، عزادار نمی خواهند.
کسانی که خودشان را معرفی نمی کنند، لزوما دوستان نیستند!
شما از همان علمایتان یاد گرفته اید که اینگونه به هر کسی تهمت بزنید و توهین کنید؟ این اخلاقی است که مدعیان اهل بیت باید داشته باشند؟
اگر آقای احمدی نژاد، زیر بار «اشکال دارد» نرفت، شما هم زیر بار «اشکال ندارد» نمی روید!
البته آقای عباسی، به خاطر ندارم که گفتند «حسین کیه» و در مورد باقی قضایا هم خودشان به قول خودشان «مبسوط» توضیح داده اند. و اتفاقا هزینه را هم از یک سو یک عده افرادی برای جریان انقلابی تحمیل کردند که میدان بازی خناسان داخلی را نشناختند و از سوی دیگر، عده ای افراد که مقداری متحجر تشریف دارند.
در مورد ملامحسن فیض هم، نه جستجو نکردم. این را هم می گذارم به حساب همان اخلاق خاصی که یاد گرفته اید. و اتفاقا به نظرم شما باید در این بیندیشید که مرحوم فیض، به چه دلیل رای به حلیت داد. البته این رای هیچ تناقض و تعارضی با رای و نظر دیگر فقها ندارد فقط کمی تفکر لازم است تا به این برسیم که موسیقی «ذاتا» حرام نیست اما موسیقی فعلیت یافته، عمدتا «حرام».
در ضمن بنده به دلیل همان "هراس مذکور"، از ادامه بحث معذورم. شما حق را اثبات کردید! التماس دعا
شما فکر میکنید هر کس بیشتر سنگ اقا را به سینه بزند و مثلا بگوید امام انقلابی تر است اقا هم رهرو میخواهد نه امام گو
شما اگر دنبال حقیقت هستید میتوانید فتوای اقا را از روحانی محلتان بپرسید و یا اگر جزو ان منحرفانی هستید که از روحانیت جز اقا را قبول ندارید که مخالف نظر صریح ایشان است میتوانید از دفترشان یک استفتای کتبی و یا تلفنی بنمایید
شما چند بار دیگر هم که جوابی نداشتید به جای پذیرش حق رو به مظلوم نمایی اوردید مانعی ندارد این هم راهی است
مگر اینکه بنده گفتم در مورد مرحوم فیض جستجو کرده اید فحش و ناسزاست که این قدر براشفته اید بنده خودم خیلی از مطالب را از اینترنت پیدا میکنم و هیچ استنکافی هم از بیان ان ندارم برادر مواظب باش جزو اون مجتهد های مطلقی که تو نظر قبل گفتم نباشی که خودشان را با چهار خط کتاب خوندن یه سر و گردن از همه بالاتر میبینند
البته همین روحیه اقای احمدی نژاد دقیقا در شما هم وجود دارد شما اگر به جای طفره رفتن به سوالات بنده پاسخ میدادید و یا حجاب تعصب و خود بینی را برمیداشتید متوجه میشدید نظر اقا از اشکال ندارد چیست یک تلفن زدن علی ای حال مئونه ای ندارد بسم الله
شما به جای بافتن و ساختن میتوانید از پدرانتان و یا بزرگترهایتان بپرسید که قدیم در کدام شهر جوانها را به طبل یه جبهه فرستادند جوانان بسیجی ما با دستکاری شناسنامه هایشان و بزرگترهایشان بی دست و بی پا به جبهه رفتند حالا شما میگویید انها را با طبل به جبهه میفرستادند و از همان ها میتوانید بپرسید ضروری ترین برنامه شب قبل از عملیات روضه و سینه زنی بوده یا مثلا طبل و سنج زنی چقدر راحت تاریخ به خاطر حب و بغض ها تغییر میابد یا خوش بینانه تر اینکه چقدر حب و بغض ها سوال در مورد تاریخ را تلخ میکند
بنده در این بحث ها از اقای بهجت و اقای صافی نام بردم و شما هم فرمودید خوب پس علمای شما هم معلوم شد که البته حاضر نشدید در جواب سوال من که ایا اقای صافی را عالم نمیدانید جوابی بدهید و فقط با یک استفهام انکاری کار را تمام کردید فرضا شما بنده را بد اخلاق میدانید ایا باید این بد اخلاقی و بد رفتاری بنده را نسبت به این بزرگان دین و دنیا بدهید این است این است رفتاری که امام جامعه از یک فدر بصیر تقاضا دارد امیدوارم به جای توجیه نزد خود و خدایتان توبه نمایید و نظرتان را ویرایش نمایید
سلام مجدد
ای کاش اینقدر مبهم حرف نمیزدید تا بشود در مورد مطلب بحث نمود.
مگر ما میتوانیم از خودمان در دین اعمال سلیقه کنیم و مطلبی را بگوییم که من از این کار خوشم میاید یا نمیاید بنده هم از لخت شدن پرهیز میکنم چون خجالت میکشم و خودم هم در هیات ها لخت نمیشوم اما این غیر از این است که یک کاری را تخطئه کنیم و بگوییم این موافق خواست شارع نیست چنانکه هزار و یک دلیل هست که نزد اهل بیت کار ممدوحی است از تاییداتی و کراماتی که دیده شده است تا دلایل روایی که جزع و فزع برای امام حسین علیه السلام را ممدوح دانسته و یک مصداقش هم همین لخت سینه زدن است.
شما از کجا میدانید که بنده دایره اختیارات ولی فقیه را همان طور که امام قبول داشتند قبول ندارم علاوه بر اینکه این را بدانید که خود حضرت اقا هم در این مساله با امام موافق نیستند که جریان نماز جمعه سال 67 که ایشان نظر امام راجع به ولایت فقیه را بیان نمودند و بعد امام در نامه ای فرمودند نظر بنده موافق شما نیست
راجع به پاراگرف اخرتان هم اگر بنده نفهمیدم امری که اصالت ندارد چیست اولا مقصودتان از اصالت داشتن را مشخص نمایید ثانیا مساله ای که اصالت ندارد را اگر مقصودتان سینه زنی است که فکر میکنم در این دلایل که عرض کردم کفایت باشد البته لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید
به علاوه چه کسی فرد دیگر را تا مرز کفر و ارتداد پیش برد و خواست او را با یک جماعت دیگر پیوند بزند تنها یک بحث علمی مطرح شد که باید یک ناظر ثالثی دلایل طرفین را ببیند و قضاوت داشته باشد چون چه بسا حب نفس ها و یا سنگینی پذیرش حق از سوی دو طرف بحث انها را از قضات عادلانه دور نماید
ضمنا بنده نفهمیدم نظر شما در مورد طبل و سنج و همچنین سینه زنی امام حضرت امام تغییری داشت یا خیر
و الله المستعان
پاسخ:
پاسخ: سلام
در مورد ولایت فقیه و نظر امام خامنه ای، خطبه های آقا بعد از آن نامه را هم ببینید که اتفاقا چند وقت پیش در همین وبلاگ منتشر کردم.
در مورد نظر بنده در مورد طبل و سنج و سینه زنی، نظر بنده همانی است که در متن آمده بود.
باقی چیزها هم مراء است.
التماس دعا
اتفاقا دقیقا مانع پذیرش حق از طرف شما هم ،همین نکته است که خود و علایق خود را حق میدانید و نمیتوانید بپذیرید چیزی که ان را دوست دارید بزرگان با ان مخالفت کردند چیزی که در پست های مختلف با مثال های تاریخی مختلف بدان اشاره کردم و البته بنده هم خودد را از این افت مبری نمیدانم چه بسا در زندگی مکرر به ان مبتلا شده ام و خواهم شد ولی فعلا شما دراین مورد باید برای ان علاج بیندیشید و پله اول هم ان است که بدانید پذیرش حق برایتان سخت است چون اگر نفهمیدید
میشوید
ان کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند
و از صحبت هایتان تا اخرین پست معلوم است که شما خود را به حق میدانید و در مقابل نص کلمات بزرگان دست به تاویل و تفسیر میزنید
هدانا الله و ایاکم
پاسخ:
پاسخ: سلام
نه شما چیزی را اثبات کردید و نه چیزی اثبات شد فقط آن طوری که خودتان دوست دارید، فتاوی را تنظیم می کنید.
بنده هیچ جا صحبتی در تحریم و تقبیح طبل و سنج (متعارف) ندیدم و شما دوست دارید که اینها را با تعبیر «آلات موسیقی» یکی کنید. موسیقی ذاتا حرام نیست. شما از حکم «اشکالی ندارد» برداشت کراهت می کنید در حالی که فقیه خودش می داند که در محل کراهت باید صراحتا بگوید کراهت دارد.
حالا اگر برخی از علمای مورد نظر شما فتوای تحریم داده اند، مقلدینشان باید رعایت کنند. حتما حجت شرعی دارند.
اگر با «جاهل مرکب» خواندن ما خیالتان راحت می شود که حرفتان «حق» است، اشکالی ندارد.
التماس دعا
سلام
موضع بنده اصلا نگاه به زن و مرد نیست.
بنده با ورود بحث ولایت به بحث وسط مشکل دارم.
این دو باید جداگانه تبیین شوند.
چه بسا شاید بتوان گفت جامعه سازی اتساطی، از حیث چیستی، به جامعه نگاه میکند
و ولایت و شعاع آن و... از حیث چگونگی، جامعه را تبیین میکند.
یعنی باید مسئله ولایت و وسط بودن رو از هم تفکیک کنید. نمیشه ولایت رو بر روی جامعه وسط چید، حدود و صغورش متفاوت است.
ببنید مثلا دختر و پسر هم پس از سن تکلیف در همان شعاعی از ولایت قرار می گیرند که پدر و مادر هستند.

روایاتی که شما ذکر کردید ارتباطی به ولایت نداره، بلکه به طور مستقیم با صفت قانتات زنان که در آیه 34 سوره نساء هست ارتباط داره. در تفاسیر ببینید همین روایات و صفات رو ذیل این صفت زنان گفته اند و تفاسیر هم این موضوع رو به ولایت ربط ندادند.
البته پدر نسبت به فرزندانش ولایت داره.
اما خب فرزندان هم پس از تکلیف نسبت شعاع ولایتشون با ولایت الله و رسول و امام تفاوتی با پدر مادرشون نداره و با الگوی شما باید علی القاعده در یک شعاع از ولایت قرار بگیرند.
ببینید در سوره بقره داریم الله ولی الذین آمنوا
پس ولایت از خدا شروع میشه به پیامبر و ائمه و اولیاء الله ختم میشه.
پس با توجه به این آیه متغیر ولایت ایمانه، یعنی با کمی و زیادی ایمان افراد، جدای از جنسیت، شعاع و فاصله افراد نسبت به ولایت تغییر میکنه.
و هرکس بسته به میزان ایمانش ولایت خدا و رسول الله و... رو پذیرفته.
مسئله بنده اینه که برای مدل چینش و تبیین و تفکیک ولایت و وسط باید بیشتر فکر کنید.
یعنی افراد در نسبت با ولایت از حیث ایمانشون نسبت پیدا می کنند نه از حیث جنس، جایگاه، یا نقش اجتماعیشون.
نباید سلسله مراتب ولایت در خانواده رو در نسبت با چینش سلسله مراتب ولایت نسبت به الله و رسول و امام تطبیق داد، چون قابل تطبیق نیستند.
قرض بنده فقط انتقال فکرم بود نسبت به مطلبی که منتشر کردید نه خدای نکرده نگاه مغرضانه ایرادگیر یا اعتراض نسبت به ظلم به زن و...
یا علی
پاسخ:
پاسخ: پاسخ در نظر بعد
لطف می کنید مبنای شعاع متفاوت ولایت مادر و پدر رو نسبت به فقیه و امام بفرمایید؟ (اگر آیه یا روایتی مبنای بررسیتون بوده)
چون زن و مرد در نسبت با ولی فقیه و امام در یک شعاع قرار می گیرند.
همین طور است در خانواده...
در هیچ کجای قرآن نیامده مرد «ولی» است تا مبتنی بر استنباط شما زن در شعاع ولایت مرد قرار گیرد.
پاسخ:
پاسخ: سلام
این مسئله، اگر چه استنادات نقلی دارد اما اگر شما بتوانید استدلالاً ضرورت ولایت واحد در جامعه را اثبات بفرمایید، در مورد خانواده هم به عنوان یک نهاد کوچک تر، به همان صورت اثبات می‌شود.
روشن است که ولایت مرد در خانواده، ذیل ولایت اولیاء اعلی قرار می گیرد منطبق بر خیرالامور اوسطهم و در موارد تزاحم و تخالف و تقابل، ولایت با امر ولی اوسط و اعلی است. اگر دنبال این هستید که با جستجوی ریشه «ولی» در قرآن، به این مسئله برسید حتی ولایت فقیه و حتی ولایت ائمه هم به آن صورت در قرآن با هزار مصیبت اثبات می شود. باید معنا و سیاق ولایت را در قرآن و متون حدیثی بیابید که فراوان است. فقط چند نمونه:
پیامبر خدا در عین وقوف و دعوت به همه‌ی حقوق زن در اسلام، فرمودند که اگر که احدی را به سجده بر دیگری فرمان دهم، هر آینه دستور می دادم که زن بر شوهرش سجده کند. همچنین در روایت دیگری: زنى خدمت پیامبر بزرگ اسلامْ رفت و پرسید: حق مرد بر زن چیست حضرت فرمود: تُطیعُهُ وَلا تَعْصیهِ، وَلاتَصَدَّقُ مِنْ بَیْتِها شَیْئاً إلاّ بِإذْنِهِ، وَلا تَصُومُ تَطَوُّعاً إى بِإذْنِهِ، او را اطاعت مى کند و نافرمانى نمى کند و بدون اذنش چیزى از خانه اش صدقه نمى دهد و روزه مستحب، بدون اذن او نمى گیرد...
این سخنرانی‌ها هم بد نیست در این مورد بشنوید:
http://b-mahboob.blog.ir/post/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%86
فقط خواهش می کنم که با شنیدن چنین مسائلی، دم از داعیه‌ی غلط برتری مرد بر زن در اسلام نزنید که این ادعا، در ابلهانه بودنش همین بس که دست‌مایه‌ی کفار و جهال زمان است.
سلام
شما لازم نیست جایی بگویید که بنده اطلاع دینی ام بالاست بلکه همین مقدار که یک مقاله بلند بالا مینویسید و در این موردی که هزار و یک مطلب فقهی و عرفی دال در ان است اظهار نظر میفرمایید دال بر این مطلب است
مطمئن باشید اشکال ندارد در اینجا با استحباب و یا وجوب جمع نمیشود و این را با اندک انسی در کلمات اهل بیت علیهم السلام و نواب انها فقها میتوان فهمید
عقل و نقل به ما میگویند حکم اعلم رجحان دارد در مسائل مدیریتی و سیاسی جامعه بنده حضرت اقا را اعلم میدانم و تبعیت از ایشان را واجب و لا غیر کما اینکه شاید دلایلی دال براین مطلب در سیره خودشان هم وجود داشته باشد
شیوه عزاداری و نوع ان به نظر شما حکم حاکم است؟ شاید بهتر باشد تجدید نظری مجددی در مورد این اصطلاحات و شیوه کاربرد ان داشته باشید و یا شاید کلام بنده درست دریافت نشده است یکی از علمای بزرگ میفرمودند اقا چه بسا تا حالا(برای 6سال پیش است تقریبا)حکم حکومتی نفرموده اند به علاوه حتی حکم حکوکتی هم در بعضی موارد طبق نظر علما واجب الاتباع نیست که مجال بحث نیست بنده مقصودم این بود کلام ایشان به اقای مطیعی بر فرض صحت یک حرفی است که چه بسا ناشی از سلیقه ایشان باشد و در جای خود محترم
شما هم نفرمودید نظر و نقل اقای مرعشی را ترجیح میدهید یا اقای مطیعی را؟
البته این را به عنوان برادر کوچکتان در مورد مطلب فاطمیه عرض کردم و سایر مطالب را به دقت ندیدم خیلی از کسانی که پایشان در انقلاب لغزید از جمله بعضی از سیاسیون گذشته شاید علتش ساده انگاری مسائل دینی و عدم درک پیچیدگی ان بوده است این مطلب را نتوانستم ذیل مطلب فاطمیه ثبت کنم اینجا اوردم
قصد ناراحت کردن شما را ندارم اگر قلمم کمی تند است عفو بفرمایید
پاسخ:
پاسخ: در نظر بعد
سلام
پسدر مورد طبل و سنج نظر شما مخالف نظر علما است چون شما ان را به عنوان یک شیء ممدوح مطر نمودید در حالیکه این مخالف نظرات صریح علما که نواب حضرات معصومین علیهم السلام هستند میباشد
کاش به جای نام نهادن یک بحث علمی به مراء یا حق را میپذیرفتید و یا بر باطل اصرار نمیکردید
نظر حضرت اقا هم اگر کسی با مبانی فقهی ایشان اشنا باشد میداند که کماکان بر همان اساس ان خطبه نماز جمعه است
و السلام
الحق احق ان یتبع
پاسخ:
پاسخ: سلام
مخالف نظر علما؟ یا آنهایی که شما دوست دارید فقط آنها علما خوانده بشوند؟ نمیدونم چه اصراری هست در بین افرادی که هر حرفی را نپسندند، می خواهند گوینده را مقابل علما! قرار دهند! ظاهراً تکفیر و تفسیق در این روزگار، صورت جدیدی پیدا کرده است.
بنده نظر امام جامعه و آقای مکارم را آوردم، زدید به کراهت اما ندیدم نظری از کسی ارائه بشود که این مسائل نباید باشد.
مسئله شما ظاهرا حق نیست، حق نمایی نظر خودتان است. در ضمن خیلی ها با فقه آشنا هستند و معتقدند که نظر آقا، چیزی نیست که شما فرموده اید. البته احتمالا آنها از نظر شما، علما نیستند و از مسائل شرعی هم اطلاعی ندارند و یا باید حرف شما را بپذیرند و یا بر باطل اصرار می کنند.
الحق احق ان یتبع
تمام
سلام
بنده تمام علما را دوست دارم نه مثل فکر انحرافی که در جامعه ما برخی افرادی که خودشان را حزب اللهی میدانند و حاضرند به خیال خودشان به بهانه دفاع از اقا هر حرفی به زبان بیاورند لینک زیر را اگز زحمت نیست ببینید و بدون پیش داوری ببینید چند بار اقا میفرمایند که استفاده از الات موسیقی مناسب و شایسته عزاداری سیدالشهدا نیست و در نهایت میفرمایند استفاده از طبل و سنج به نحو متعارف اشکال ندارد انگاه ببینیم یک ناظر بی طرف چیزی جز عدم رجحان میفهمد ضمنا نظر اقای صافی هم در عدم جواز (حرمت)امده است و مطمئن باشید که اگر کسی تحمل تلخی حق برایش مشکل نباشد خواهد پذیرفت
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910828001059
برادر عزیز زبیر حق را فهمید ولی نپذیرفت و عاقبتش ان شد که الزبیر و قاتله فی النار شاید شاید بتوانید با مظلوم نمایی و اتهام تکفیر و تفسیق خودتان را ارام کنید که حق با شماست و مظلوم واقع شده اید یا مثل کامنت های قبلی که میخواستید بفرمایید ما شما را میخواهیم به فکر و گروهی منتسب کنیم ولی هیچ جوابی در مقابل سوال من که از شما شاهد خواستم ندادید ولی بدانید به طبق بیان نورانی امیرالمومنین سلام الله علیه حق وسیع ترین اشیاء در میدان توصیف و ضیق ترین اشیاء در مقام عمل است
پاسخ:
پاسخ: سلام
پس منظور شما از علما معلوم شد: آقای صافی.
التماس دعا
سلام
شما یا چشم ظاهرتان ضعیف است یا دیده حق بین ندارید برداشت شما از کلمات حضرت اقا که مکرر در مکرر فرمودند شایسته نیست از لوازم موسیقی در عزای سیدالشهداء استفاده شود استحباب بود یا نکند ایشان تا قبل از اینکه نظری خلاف فهم شما بدهند امام جامعه بودند
ببخشید به نظر شما اقای صافی از علما نیستند؟البته اگر لطف کنید و مثل چندین سوال بی پاسخ بنده با مظلوم نمایی ان را رها نکنید
به علاوه اقای بهجت هم نظرشان احتیاط واجب به ترک مطلق الات موسیقیدر عزای سیدالشهدا است
عزیز من پذیرش حق سخت است تا جوانی خودت را تمرین بده بر عادت کردن به تلخی شراب حقیقت و الا خیلی از یاران امام که در طول نهضت همراه ایشان بودند بعد از مدتی برگشتند چون همیشه با شیرینی همراهی امام با نظراتشان عادت کرده بودند و وقتی کامشان با مخالفتهای ایشان تلخ شد برگشتند
البته میخواهید اگر خیلی سخت است با دفتر مقام معظم رهبری اقای صافی و اقای بهجت مکاتبه ای انجام بدهیم تا این بزرگواران نظرشان را در مرود الات موسیقی عوض نمایند تا به شما خیلی سخت نگذرد
اگر نخواستید حق را قبول کنید در این دنیا مجال واسع است فقط لطفا ما رو این دفعه تروریست و قاچاقچی نکنید چون دفعه های قبل به جای جواب ما رو تکفیری و .... میکردید و خودتانهم یک جوان مظلوم.
خداوندا تلخی حقیقت را با چشاندن شیرینی رضایت در کام ما دلپذیر بگردان
پاسخ:
پاسخ: سلام
بنده گفتم آقای صافی، عالم نیستند؟ در مورد علم ایشان نظر ندادم، گفتم علمای شما ظاهرا ایشانند و بس!
علمای ما نواب اهل بیت علیهم السلام هستند از جمله حضرت اقا و میزان هم اهل بیت هستند و نواب انها نه علایق ما.
حداقل نکته مثبت این است که اگر حق را نمیپپذیرید مانع از انتشار ان نمیشوید
پاسخ:
پاسخ: سلام
نظر شماست: علمای ما نواب اهل بیت علیهم السلام هستند! به دلیل خاصی هم روی این تاکید دارید! به بنده هم ارتباطی ندارد!!
همان مشکل جاری و ساری: خود حق پنداری و خود حق نمایی!
التماس دعا
سلام
به نظر شما طبل و سنج از الات موسیقی نیست؟
بهتر است یک سوال از یک بچه 6-7 ساله بپرسید که ایا طبل و سنج الت موسیقی هستند یا خیر؟ و یا رجوع به یک فرهنگ لغت
برادرعزیز بنده همان ابتدا گفتم که اطلاع شما از احکام شرعی کم است فلذا هیچ اگاهی نسبت به لسان فقهی و بیان انها ندارید فلذا این طور برداشت میکنید که اشکال ندارد ،معنای کراهت ندارد
قید به نحو متعارف هم دلالت بر این دارد که غنایی نواخته نشود؟
من از شما یک سوال دارم خواهش میکنم حتما جواب دهید منظور اقا از اینکه استفاده از الات موسیقی شایسته مجالس اهل بیت نیست چه الات موسیقیی است ارگ و ویلون و ... که هیچ موضوعی ندارد یا همین الاتی که استفاده میشود اگر ارگ و ویلون و ... است که جواب دادن به سوال نیست و به اصلاح علمی اغراء سائل است بلکه همین الات متدوال را میگویند شایسته نیست ولی برای رفع توهم حرمت میگویند اشکال ندارد مثل اینکه میگویند پرخوری شایسته نیست ولی اشکال ندارد اینجا یعنی اشکال ندارد مستحب است
شجریان فهمیده که اسلام مخالف موسیقی است عجیب است که دوستان متدین هنوز نفهمیده اند اگر شما یک روایت یا فتوای فقهی از علمای معاصر ما اوردید بر استحباب و رجحان موسیقی بنده حرف شما را میپذیرم
بنده در حرمت ذاتی موسیقی بحث نمیکنم ولی میتوانم بگویم که در نزد علما مسلم است که موسیقی امری مرجوح و مکروه است
پاسخ:
پاسخ: سلام
بنده گفتم اینها آلت موسیقی نیستند؟! گفتم شما طبل و سنج را هم در فتوا با آلت موسیقی، یکی می بینید در صورتی که فتوادهنده، اینها را جدا کرده و متمایز کرده است. در فتاوی هم ابتدا استفاده از آلات موسیقی، رد می شود و سپس این دو آلت موسیقی، با شرط متعارف، جدا می شوند که آن هم چه به لحاظ فقهی و چه به لحاظ موسیقایی، دلایل خاص خود را دارد.
اگر کل آلات موسیقی، رد بشود، آن وقت باید ببینید که آیا خود حنجره هم آلت موسیقی مگر نیست.
ادامه در نظر بعد
دو نکته برای یاد اوری خدمتتان عرض میکنم
اولا موسیقی یکی از زیر شاخه های ریاضیات قدیم بوده است که به دلیل ظرافت ها و م حاسباتی که داشته است در زیر شاخه ریاضی مطرح میشده فلذا علمای سابق این علم را میاموخته اند و ربطی به نوازندگی ندارد
ثانیا دقیقا به همین نکته ای که شما اشاره فرموده اید در روایات ما هم اشاره شده است که چون بنای موسیقی توسط شیطان بوده است موسیقی مقدسی در اسلام نداریم
مطلب اخر شما یک مطلب بیاورید چه روایت چه فتوا که دال بر رجحان موسیقی میباشد البته این مطلب روشن است که موسیقی های طبیعی از بحث ما خارج است
در پایان نظر شما را به یک فتوا از مقام معظم رهبری جلب مینمایم و امیدوارم کلام ایشان دوباره توجیه نشود چون ایشان گفته اند ترویج موسیقی و نگفته اند موسیقی حرام فقط چون این مطلبی روشن و واضح است و به قول حقوقدان ها اطلاق کلام ایشان هر دو نوع موسیقی را شامل میشود به خصوص اینکه تا قبل از این تماما دارند از موسیقی های مباح صحبت میکنند و این هم دلیل دیگری است
س 1145: آیا آموختن موسیقى به‌خصوص سنتور جایزاست؟ ترغیب و تشویق دیگران به آن چه حکمى دارد؟


ج: بکارگیرى آلات موسیقى براى نواختن موسیقى غیرلهوى، اگر براى اجراى سرودهاى انقلابى یا دینى و یا براى اجراى برنامه‏هاى فرهنگى مفید و برنامه‏هاى دیگر با غرض عقلایى مباح باشد، اشکال ندارد به شرط اینکه مستلزم مفاسد دیگرى نباشد و همچنین آموختن و یاد دادن نوازندگى براى امر فوق فى‏نفسه اشکال ندارد. ولى ترویج موسیقى با اهداف عالیه نظام مقدس اسلامى سازگار نیست.
پاسخ:
پاسخ: سلام
در نظر بعد
سلام از اینکه بعضی نکات را پذیرفتید ممنوم
بنده هم فرمایش شما را عرض کردم که علما دانش تئوریک موسیقی را میاموخته اند
ثانیا بر فرض که طبل و سنج در زمان جنگ زده چه ربطی به روضه سیدالشهداء علیه السلام دارد
ثالثا شما باز بین موسیقی و غناء خلط نموده اید غناء مربوط به صوت است علاوه بر اینکه هیچ ارتباطی بین حرمت یک چیز در این دنیا و حرمت ان در اخرت وجود ندارد و چه بسا مواردی که در این دنیا حرام است و در ان دنیا حلال مثل شراب که از نعم بهشتیه است و یا حریر و طلا که در ایات شریفه قران از اوصاف اهل بهشت دانسته شده است که همه انها در این دنیا تحریم شده است و موسیقی بهشتی هم منعی ندارد که از این نعمتها باشد فلذا نمیتوان به موسیقی بهشتی برای اثبات جواز ان در این دنیا استدلال نمود
رابعا در اسلام هدف وسیله را توجیه نمیکند سینما و تلویزیون و فوتبال مثل ظرف میمانند که شما میتوانی در ان اب بریزی و میتوانی شراب ولی موسیقی ظرفی است که از ابتدا کثیف است که کثیفی یا سبب نجاست مظروف ان میشود که این سبب فتوای علما به حرمت است و یا سبب الودگی ان که فتوای علما به کراهت است
ضمنا شما نفرمودید که منظور اقا از موسیقی مباح است و یا حرام ؟
پاسخ:
پاسخ: سلام
پذیرفتید؟ چه چیزی را دقیقا؟
بنده همین نظرات را داشتم و از اول هم همین ها را می گفتم. شاید شما بد می فهمیدید!
مشکل این است که شما برای سید الشهدا روضه می خوانید و عزاداری می کنید و ما می گوییم مسئله روضه خوانی نیست، مسئله جهاد است.
موسیقی شامل نوازندگی و خوانندگی می شود.
بنده وقتی می گویم موسیقی بهشتی، اصلا منظورم این نیست که در بهشت حلال است، بلکه اتفاقا حلیت دنیایی آن مد نظرم است.
به نظر حقیر، محرمات دنیایی، بدل و تقلبی حقایقی هستند در ملکوت و بهشت و اگر در دنیا هم به آن حقایق برسید، حلال است. شراب بهشتی، که همان شراب دنیا نیست، رحیق مختوم است. حوریان بهشتی که همان زنان دنیایی نیستند. حقایقی هستند که بدل و تقلبی آنها شده است گزاره های دنیایی.
بعد از 36 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، شما هنوز معتقدید، سینما و تلویزیون، ظرف و مظروفند؟ هیهات
موسیقی از ابتدا کثیف نیست. سبب حرمت علما چیزی دیگری است. از نظر امام خامنه ای، موسیقی ذاتا حرام نیست.
- حوصله توضیح ندارم.
شما چرا اینقدر از اینکه نظر دیگری را بپذیرید هراس دارید البته حق تلخ است و خودتان هم اگر مروری بفرمایید میفهمید نظراتتان تعدیل شده است البته بنده دنبال اقرار گرفتن از شما نیستم چون اضطراب وجدانی شما در پذیرش حق و عدم توانایی به اقرار به حق و ناظر عادل خارجی بهترین قضات هستند
شما به جاای پرداختن به اسلوب جدل بهتر است حرف منطقی بزنید یعنی چی بعد از 35 سال از انقلاب هنوز ظرف و مظروف میدانید
اینکه به جای جواب دادن بگویید دلیل حرمت علما نسبت به موسیقی چیز دیگری است کار درستی نیست ، لطفا ان دلیل دیگر را بفرمایید
علاوه بر این ما افتخار میکنیم که برای امام حسین علیه السلام روضه میخوانیم و گریه میکنیم ولی شما همانطور که گفتم در ابتدا به دلیل عدم اطلاع کافی از کلمات اهل بیت علیهم السلام تاخوداگاه خلاف مقصود اهل بیته علیهم السلام و بزرگان دین حرف میزنید بهتر است روایات متقنی که در این زمینه هست ببینید و بعد پیدا کنید که ما روضه را در مقابل جهاد قرار نمیدهیم
برادر گرامی خیلی از عزیزان متدین مثل رئیس جمهور سابق دکتر عباسی و ... به دلیل اطلاع کافی نداشتن از خصوصیات و حیثیات پیچیده مطالب دینی به دام اشتباه ناخواسته افتادند و هزینه های زیادی را به متدینین تحمیل نمودند اصلا حرف های بنده صد در صد اشتباه ولی این را برادرانه از من بپذیرید که در مسائل دینی به راحتی اظهار نظر نکنید یعنی چی که شما میگویید این مطالب حرام حقایقی دارند که اگر انسان به حقیقت ان برسد در همین دنیا حلال است خواهش میکنم حداقل دو سطر به این سوال بنده پاسخ دهید بر اساس کدام معیار شرعی و عقلی و عرفی این حرف را زدید منابع اظهار نظر شرعی از نظر اسلام قران و نقل و عقل و اجماع است بفرمایید منبع شما کدام یک از این موارد است این حرف ناخوداگاه و ناخواسته شبیه حرفهای درویش ها شده است
برادر گرامی شما شاید حوصله توضیح نداشته باشید ولی این را توفیق الهی بدانید چون چه بسا اگر داشتید این اظهار نظرهای شما معلوم نبود به کجا برسد تا تریبونی مثل عزیزان گذشته به دستتان نیفتاده در اظهار نظرهای دینی اتان تجدید نظری بنمایید و یا دانسته های دینی خود را بر اساس منابع اسلامی بالا ببرید
پاسخ:
پاسخ: سلام
نظر بعد
البته احتمال میدهم در مورد مرحوم فیض هم جستجویی نموده اید و جز ایشان در تاریخ 1400 ساله شیعه کسی را نیافته اید و امیدوارم همین ها مقدمه ای بشود برای پذیرش حق و لو نزد خودتان
بنده شما را نمیشناسم ولی احتمال میدهم که تحصیلاتی در حد ارشد و یا بشتر داشته باشید چون تا به حال مکرر افرادی را دیه ام که با این میزان تحصیلات دیگر حرف خیلی ها را قبول نمیکنند و خود را مجتهد مطلق میدانند
در جریان اقای احمدی نژاد هم موارد متعددی است که یکی از انها را فقط ذکر میکنم که ایشان به دلیل ندانستن حکم فقهی حرمت نظر زن به بدن اجنبی میگفت زنها باید به ورزشگاه بروند و بعد هم که مراجع گفتند اشکال دارد زیر بار نرفت تا اینکه حضرت اقا به میدان امدند
در کورد اقای عباسی هم که ایشان در سخنرانی سال 86 برای اینکه اسلوب خطابی کلامشان خراب نشود میگویند حسین کیه رقیه کیه و....
پاسخ:
پاسخ: سلام
نظر بعد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی