قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسان شناسی» ثبت شده است


زمین، قلب عالم است و خداوند رحمان، انسان را در قلب عالم به خلافت، جعل کرده است. عالم و آدم و قلب انسان، یکی هستند و هر آنچه در قلب انسان محقق شود، در وجود او محقق می شود و هر آنچه در وجود جمعی و در نفس جمعی انسان و آدم، محقق شد، در عالم تجلی و ظهور پیدا می کند. نقطه ی تکامل عالم هم، قرآن است. زمین، قلب عالم است و اعتراض ملائکه در داستان خلقت، نه به خلقت انسان است و نه به خلافت انسان، بلکه به جعل در ارض است: وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها. نقطه ی سوال ملائکه، در عبارت «فی الارض» و «فیها» نهفته است و ملائکه به خدا
می گویند، آیا در قلب عالم امکان، کسی را می گذاری که سفک دماء و فسد فی الارض کند!

همواره، قلب جایگاه عزیزترین ها است و قلب عالم، جایگاه خلافت انسان شده است. زمین، قلب عالم است و اگر در میان آراء علمای اسلامی، نظراتی مربوط به زمین مرکزی عالم دیده می شود، نه در معنای سخیف و خرافی مرکزیت زمین در کهکشان راه شیری است، بلکه به همین معنای دقیقی است که زمین، قلب عالم و مرکز حقیقی همه ی تحولات عالم است. (البته آن تلقی خورشید مرکزی و هلیوسنتریسم نیز خرافه ای مدرن بیش نیست!) زمین، آینه ی تحولات انفسی نفس جمعی بشر است و به همین خاطر است که تا تکامل نهایی و غایی بشر رخ ندهد، زمین و عالم به نقطه ی کمال خود نمی رسد و تا عالم با قرآن، وحدت پیدا نکند، و حکومت ولی خدا در زمین محقق نشود، یوم الله قیامت روی نخواهد کرد.

تقدیر تکاملی عالم در این است که همه ی ظرفیت های بالقوه ی انسانی، چه در جهت حق و چه در جهت باطل، فعلیت پیدا کنند و نفس انسان در همه ی مراتب خود، فعلیت پیدا کند تا در میان این کشاکش انفسی، حقیقت عالم بر باطل غلبه کرده و زمین، میراث مستضعفین گردد. از این روست که این حیوانیت متعین در جهان مدرن، خود نقطه ی امید و رجائی است برای مومنانی که به صدق وعده های خدا ایمان دارند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۲
ــ ــشــمــســ

امام روح الله، در حدیث دهم از کتاب ارزشمند چهل حدیث، در مورد انسان می فرمایند:

«در مقام خود مبرهن است که انسان در اول پیدایش، پس از طى منازلى، حیوان ضعیفى است که جز به قابلیت انسانیّت امتیازى از سایر حیوانات ندارد. و آن قابلیّت میزان انسانیت فعلیه نیست.

پس، انسان حیوانى بالفعل است در ابتداى ورود در این عالم، و در تحت هیچ میزان جز شریعت حیوانات، که اداره شهوت و غضب است، نیست. و چون این اعجوبه دهر ذات جامع یا قابل جمعى است، از این جهت براى اداره آن دو قوّه صفات شیطانى را از قبیل کذب و خدیعه و نفاق و نمیمه و سایر شیطانتهاى دیگر نیز به کار مى‏برد، و با همین سه قوّه، که اصول مفسدات و مهلکات است، ترقى کند، و این‏ها نیز در او نموّ و ترقى روز افزون نمایند. و اگر در تحت تأثیر مربى و معلمى واقع نشود، پس از رسیدن به حد رشد و بلوغ یک حیوان عجیب و غریبى شود که در هر یک از شئون مذکوره گوى سبقت از سایر حیوانات و شیاطین ببرد، و از همه قویتر و کاملتر در مقام حیوانیت و شیطنت شود. و اگر بر همین حال روزگار بر او بگذرد، و جز تبعیت هواى نفس در شئون ثلاثه نکند، هیچیک از معارف الهیه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه در او بروز نکند، بلکه جمیع انوار فطریه او نیز خاموش گردد.»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۲:۲۷
ــ ــشــمــســ