در سنت و عرف عامّ ایرانیان،
موضوعات و مسایل فراوانی وجود داشته است که در یک «شآن تاریخی و تقدیری» خاصی شکل
گرفتهاند و تا همین صد سال پیش، صورت عمومی عرف اجتماعی را میساختهاند با این
نکته که ظاهر آن موضوع و مفهوم، فارغ از شأن تاریخی و نسبتی که با باطن ای قوم
داشته است استفاده میشده است اما با گسترش و هجوم ناگهانی مدرنیته، یک رسم و رسوم
اجتماعی جدیدی که ظاهر جذابی هم داشته است، تمام آن موضوعات تاریخی عرف ایرانی را
کنار میزند که دلیل عمدهاش هم انقطاع تاریخی ظاهر عرف و مؤلفههای سنت اجتماعی
از باطن آن بوده است.
سنت، یک حقیقت سرمدی ازلی ابدی و
فراتاریخی و فرازمانی است که مطابق با هر دورهی تاریخی و هر مکان جغرافیایی و
روحیات باطنی هر قومی، ظهوری دارد که در صورت عمومی عرف اجتماعی، خود را نشان میدهد
و انسانها به واسطهی اعتقاد به آن سنت باطنی، در زندگی خود، تابع آن عرف میشوند.
این سنت ظهوریافته، اگر نسبت خود را با باطن خود از دست بدهد، تبدیل به «رسم» و
«عادت» میشود که این رسم، همان Tradition است که میراث تاریخی یک نسل برای نسل بعد،
فارغ از حقیقت باطنی آن است و از همین رو به «ترادهش» ترجمه شده است یعنی چیزهایی
که یک نسل به نسل بعد، تحویل میدهد. «رسم و رسوم»، سنتی است که عقیم شده است و
دیگر هیچ ربط و نسبتی با حقایق باطنی خود ندارد و لذا به محض اینکه توسط یک رسم و
رسوم جذابتر، مورد هجوم قرار بگیرد، به سرعت، ناکارآمد شده و منزوی و مهجور میشود.