ده سال قبل، دانشگاه شهید بهشتی، 1382/2/22
پاسخ ولی امر مسلمین به این پرسش یک دانشجو:
همه مشکلات را به گردن نیروهاى خارجى (امریکاى
بیچاره!) نیندازید. رهبر کشور، خود باید پاسخگوى مشکلات کشورش باشد، نه یک
کشور بیگانه.
کاملاً درست است. اوّلاً امریکا خیلى هم بیچاره نیست؛
آنچنان هم که بعضى خیال مىکنند، باچاره نیست! یک چیز میانهاى است. ما
همه مشکلات را به گردن امریکا نمىاندازیم - مشکلات ما از خودمان است -
منتها دشمن مىخواهد از این مشکلات حدّاکثر استفاده را بکند و پدر کشور و
ملت را دربیاورد؛ این را هم نگوییم؟! ما نمىگوییم اگر تورّم هست، تقصیر
امریکاست؛ نه، اگر تورّم و کاهش قدرت خرید و کمبود اشتغال هست، چه کسى گفته
تقصیر امریکاست؟ این تقصیر خود ماست، تقصیر مسؤولان است؛ اما اگر اسم
امریکا را مىآوریم، مىخواهیم بگوییم گرگى کمین گرفته و پشت خم کرده تا به
شما حمله کند؛ از این غافل نباشید. به مسؤولان مىگوییم ضعفها را برطرف
کنید؛ به شما مىگوییم متوجّه این دشمن باشید تا به شما حمله نکند. وقتى
دزدى کمین کرده است، وقتى حیوان وحشىاى در کمین انسان است، وقتى دشمن
سلطهگرى در کمین یک ملت است، یکى از وظایف اساسى و مهم مسؤولان و رهبرى
کشور این است که به مردم بگویند توجّه کنید؛ و نیز کارهایى که مىدانند
جلوِ آسیب دشمن را مىگیرد، به مردم بگویند و از آنها بخواهند؛ والّا نخیر،
ما مشکلات داخلى کشور را به گردن امریکا نمىاندازیم.
اما اینکه رهبر باید پاسخگوى مشکلات کشور باشد، البته
همینطور است و شکّى در این نیست؛ قانون هم موازین پاسخگویى را مشخّص کرده
است. هر کس به هر اندازه که حوزه اختیارات اوست، باید پاسخگو باشد. البته
مسؤولیت مدیریّت انقلاب با مدیریّت اجرایى کشور فرق دارد؛ این را توجّه
داشته باشید. رهبرى طبق قانون اساسى در کشور مسؤولیت اجرایى ندارد؛ جز در
زمینه نیروهاى مسلّح. مسؤولیت اجرایى به عهده قواى سهگانه است، منتها
مدیریّت انقلاب - که همان رهبرى باشد - مسؤولیت حفظ جهتگیرى انقلاب و نظام
را دارد؛ باید مواظب باشد انقلاب و نظام از آرمانها منحرف و منصرف نشود؛
فریب دشمن را نخورد و راه را عوضى نرود؛ اینها مسؤولیتهاى رهبرى است.
مسؤولیت اجرایى به عهده مسؤولان اجرایى است و هر کس مسؤولیتى دارد، باید
طبق مسؤولیت خود عمل کند. رهبرى نمىآید به وزارت اقتصاد یا بازرگانى بگوید
اینطورى کن؛ یا به رئیسجمهور و فلان وزیر و فلان قاضى بگوید آنطورى کن؛
اینها کارهایى است که رهبرى نباید وارد شود؛ هم بر خلاف قانون است، هم بر
خلاف حقّ و مصلحت. مملکت باید طبق روال قانونى و با مسؤولیتهاى مشخص شده
حرکت کند؛ هر کس هم بر خلاف مسؤولیتش رفتار کرد، بالاخره تبعه، دنباله و
نتیجهاى خواهد داشت که با آن هم طبق قانون باید رفتار کرد. بنابراین مطلب
کاملاً روشن است.