دو نسبت سنجی و طبقه بندی جالب از دو وبلاگ:
مقایسه
ی نسبت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی از دو دیدگاه:
آنچه
از نظریه پردازان نسبت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی بر می آید به نظر می آید دو
نگاه غالب در تبیین این نسبت وجود داشته است که هر دو نگاه را می توان در شکل گیری
جمهوری اسلامی به نحوی موثر دانست: نگاه اول: شریعتی - مطهری. نگاه دوم: نگاه
آوینی.
نگاه اول:
شریعتی - مطهری
در این روایت از گفتمان
انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی شروع نهضتی است که بواسطه آن مسلمانان
انقلابی بر ناتوانی اسلام برای اداره جامعه در عصر مدرن خط بطلان میکشند، وارد
عرصه قدرت میشوند تا با تکیه بر دانش و فرهنگ اسلامی و چالش ضد استعمارانه با غرب
کشوری پیشرفته بسازند و ایران را به نمونه یک کشور پیشرفته اسلامی تبدیل کنند. در
این گفتمان دشمن اصلی، غرب امپریالیست ماب است و مسلمانان میتوانند با تکیه بر
نیروهای بومی از وابستگی به غرب خود را رها کرده و در جهت تلاش برای آبادی سرزمین
خود بکوشند. برای فعال معتقد به این گفتمان، مبارزه سیاسی-دپلماتیک با غرب، تکیه
بر پیشرفتهای مدرن در صنایع و استفاده از امکانات برای اسلامی کردن جامعه موضوعیت
پیدا میکنند و فردیت انقلابی کسی است که در مراکز و ساختارهای قدرت حضور پیدا کرده
و برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی با این روایت تلاش می کند.
نگاه دوم:
آوینی
در این روایت، از انقلاب
اسلامی به عنوان یک واکنش به تمدن غرب یاد می شود که زمینه ساز شکل گیری تمدن پسا
مدرن شیعی است. در این نگاه، گفتمان انقلاب ناظر به گفتمانی است که قدرت بر
آمده از آن به دنبال ایجاد زنجیره فضاهایی است که در آن ساختارهای مدرن در هم
شکسته و مفاهیم بومی و دینی در شکل گیری جایگزینهای پسا مدرن در روش زندگی در حال
تلاش اند. با توجه به جنس سیال و غیر ایستا قدرت در این روایت، انقلاب اسلامی
شکل نهضت گونه خود را حفظ کرده و با الهام از چارچوب تعیین شده توسط ولی فقیه، به
شکل غیر متمرکز، پخش و موثر دست به آلترنتیوسازی پست مدرن اسلامی-شیعی میزند. در
این روایت اکتویسیم و جهادگری به جای حضور در مراکز مدرن اعمال قدرت موضوعیت یافته
و اکتیویست انقلاب اسلامی فردیتی گذرکرده از مدرنیته است که با درک معنویت انقلابی
برای شکستن ساختارها و مظاهر مدرن هم در لایه نظری، نشانه ها و گزاره ها و هم در
ساحت عمل تلاش میکند. او همچنین با مطالعه روش های توسعه غیر سرمایه داری و
یادگرفتن از تجربیات دیگران در ایجاد آلترناتیوهای مبتنی بر زندگی دینی و فطری
تلاش می کند.

مقایسه
ی دیدگاه آقای مصباح و آقای جوادی آملی در نسبت با علم دینی:
در نگرش
حضرت آیتالله جوادی آملی، همه علوم، اگر با معرفت وحیانی و عقل برهانی معارض
نباشد، علم دینی محسوب میشود، چرا که عالم، مخلوق خداست و کشف هر یک از قوانین
طبیعت، کشف حقایقی است که خدای سبحان در درون نظام تکوینی عالم قرار داده است.
ایشان بر این باور است که عقل مورد نظر دین، همه مراتب عقل امروزی را شامل میشود
و حتی عقل تجربی را نیز پوشش خواهد داد. به واقع، عقل شهودی، عقل تجریدی، عقل نیمهتجریدی
و عقل ظنی تجربی، همگی از مراتب عقل دینی هستند که ارزش آنها از بالا به پایین
کمتر میشود. بنابراین، علومی چون: فیزیک، شیمی، زیستشناسی، پزشکی، مهندسی برق،
سدسازی و... در ادامه عقل الهی و علم الهی قرار دارند و همگی دینیاند.
در مقابل
این نگرش، آیتالله مصباح یزدی، عقل دینی را فقط عقل برهانی یقینی میدانند و منبع
دین را خارج از نقل و عقل برهانی نمیانگارند. ایشان بر اینباورند که دین عهدهدار
بیان همه علوم نیست و صرفاً هر آنچه در هدایت و سعادت بشری اهمیت دارد، در لسان
دین تبلور یافته است. بنابراین، از دیدگاه علامه مصباح یزدی، نظریه معرفتشناختی
آیتالله جوادی آملی، قلمرو دین را بیش از حد توسعه داده و دلیلی بر این توسعه در
منابع دینی و وحیانی وجود ندارد.