تأملی خام در مبانی منطق فلسفی
این مطلب را قبلترها نوشته بودم و بدون اصلاح و تغییر، منتشر کردم چون عجالتاً و فعلاً حوصلهی تفکر در مورد این مسایل را ندارم لذا درست بودنش، به صورت کامل، مورد تأیید نیست و منظور از منطق در تمام متن، لاجیک است:
دُکسا (Doxa) و دُگما (Dogma)، دو صورت کلی از باور انسان کهن مغربنشین و دو سر طیف باور او بودهاند. دکسا، باوری است که مبتنی بر اثبات یک نظر، به دست آمده باشد و باورهای دیگر را به نسبت خود، طبقهبندی میکند. باور مبنا و معیار، که صحت آن، یا اثباتی بوده است و یا به هر طریق، قبول میشده است، باور دکسا است. باورهای نزدیک و منطبق به دکسا، ارتودکسا خوانده میشود. باور مقابل آن، که قابلیت جمع با آن را ندارد، پارادکسا است و مابین این دو، متادکسا نام دارد.
در دگما اما باور بر اساس تقرب به یک باور معیار، تطبیق نمیشود. فقط یک باور درست وجود دارد که متعصبانه و حمّیانه، پذیرفته شده است. هر باوری غیر آن، پارادگما است که در تطور زبانی به پارادایم، تطور یافته است.
منطقی که در استدلال فلسفی، به نسبت باور دکسا ساخته شده است، مبتنی بر یک گزارهی اساسی است: Absolutivity. این منطق، منطق مقدار محدود است یعنی تعداد محدودی مقدار در هر گزارهی این منطق، قابل تصدیق است که یکی از آنها، مقدار صادق است و اطلاق دارد. منطق یک مقدار، منطق ثابت است که هماره یک مقدار ثابت در آن صدق میکند و همان تلقی ارتدکس است. منطق دو مقدار، منطق باینری است که دو مقدار میپذیرد اما هماره یکی از آنها، صدق میکند و همان حوزهی پارادکس است. منطق سه مقدار به بالا، منطقی است که سه یا بیشتر مقدار اما تعداد مشخص و محدود، میگیرد اما یکی از آنهاریال صادق است و حوزهی متادوکس را شکل میدهد. این حوزهی منطق، منطق احتمالات است و هر مقدار، با یک مقداری از احتمال، در گزارهی منطقی، صدق میکند.
اما به نسبت باور دگما نیز، یک منطق ساخته میشود با إبتنای بر مفهوم Relativity. این حوزه، حوزهی منطق مقدار نامحدود است که فقط یک مقدار در آن صدق نمیکند بلکه یک پارادایم و یک طیفی از مقادیر ممکن است در آن صدق کند. این حوزه، حوزهی پارادگما و پارادایم است و مبتنی بر آن، منطق فازی تعریف میشود.