بیان هنری () - تصرف در فرم
در بیان هنری، قالب، جاذب عوامّ است و محتوا، جاذب خواصّ. مردم عامّ و تودهها، جذب قالب بیان هنری میشوند و خاصّان از مردم، جذب محتوا و مضمون بیان هنری میشوند. فیالمثل در شعر حافظ که به نسبت جایگاه باطنی تاریخی سعدی به عنوان مظهر بیان شریعت قوم ایرانی و فردوسی به عنوان مظهر بیان طریقت قوم ایرانی مسلمان، مظهر بیان حقیقت قوم ایرانی مسلمان است، عوامّ از مردم، جذب ظاهر و ظواهر و قالب شعر حافظ شدهاند و میشوند و از این رو، حافظ با عوامالناس ایرانی، به همزبانی رسیده است و به همین تناسب، خواصّ از مردم، جذب باطن و مضامین بلند و والای شعر حافظ شدهاند و میشوند و در واقع، حافظ با خواصالناس ایرانی، به همدلی رسیده است. شعر حافظ، «شعر» است و نه «نظم» و حافظ، شاعر است نه ناظم و شاعر کسی است که قالب و مضمون و محتوا را به نحوی با هم ممزوج و ممتزج کرده است که هم عوام و هم خواص را مسحور خود کرده است. در بیان هنری، قالب و محتوا، قابل تفکیک و انتزاع از هم نیستند و رابطهای تجریدی دارند و فقط کسانی میتوانند بیان هنری واقعی داشته باشند که پیام و محتوایی را که میخواهند منتقل کنند، منتزع از فرم و قالب، تصور نکنند و بعد به دنبال فرم مناسب بیان آن بگردند. انسان ایرانی، دیگر در ساحت شعر، مستقر نیست و لذا دیگر شاعرانی در بزرگای حافظ و سعدی و فردوسی و مولوی، ظهور نخواهند کرد اما برای بیان هنری با قوالب و فرمهای جدیدتر، باید به مبانی همانها رجوع کرد.
کمدی و طنز، اگر به عنوان محتوا و مضمون بیان هنری، لحاظ شود، انسان را به انحراف و انحطاط و غفلت میکشاند و فقط در ساحت جاهلیت، موضوعیت پیدا میکند یعنی اگر جماعتی تن به خندیدن و ضحک بیدلیل و خندوانهای بدهند، یعنی در ساحت جاهلیت، مستقر شدهاند. اگر کسی میخواهد معیارهایی برای تبیین میزان ایمان و عقل و جهل اجتماع، طراحی کند، باید یک چنین معاییر و مقاییسی را تبیین کند. کمدی و طنز، در بیشترین حدّ ممکن، فقط به عنوان قالب و فرم بیان هنری میتواند استفاده شود و آن هم در جایی که محتوا را از جهت حقیقی خود، خارج نکند.