ما اهل کوفه ...
شهر کوفه از شهرهای خیلی عجیب تاریخ اسلام است. شما از کوفه چند جور خاطره به یاد دارید. اینهایی که میگویم، تازگی ندارد راجع به کوفه. به یادتان هست که کوفه آنجایی است که امیرالمؤمنین در میان همه کشورهای اسلامی و شهرهای وابسته به مملکت عظیم اسلامی، آنجا را برای خلافت خودش انتخاب کرد. این یک پوئن مثبت، به قول آقایان. باز خاطرتان هست که اهل کوفه در جنگ های امیرالمومنین شرکت کردند، جنگ جمل را اینها به پایان رساندند، جنگ نهروان را اینها تمام کردند، در جنگ صفین هم، قبایل اطراف کوفه و بعضی از قبایل دیگر بودند و همین مردان جنگی آن شهر بودند که آن جنگ را به پایان رساندند و به آن جایی که رسید. باز یک جای دیگر به خاطرتان هست که همین مردم کوفه بودند که امیرالمؤمنین از دست اینها گله و شکایت می کرد که چرا وقتی می گوییم بیایید جنگ، نمی آیید؟ باز همین ها بودند که بزرگانشان، نامه نوشتند، رفتند خدمت امام حسن مجتبی(ع) که آقا بیا، ما این شهر را دربست می دهیم در اختیار تو و ایشان تشریف نیاوردند. باز همین ها بودند که بزرگانشان نامه نوشتند به حسین بن علی(ع) که «انه لیس علینا امام» امامی نداریم، پیشوایی نداریم، حاکمی نداریم و خدا این طاغیه را بر ما مسلط کرده، و شما بیا. و راست هم می گفتند سلیمان بن صرد، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و غیره ذلک. و باز همین ها بودند که آمدند در یک جنگ بسی نابرابر و نا متعادلی، در مقابل حسین بن علی (ع) صف کشیدند و آن فاجعه انجام گرفت. باز همین ها بودند که بعد از اندکی، یک ماجرایی در تاریخ به وجود آوردند که در تاریخ اسلام جزء نمونه های بسیار نادر و پرشکوه است: ماجرای توابین. آمدند رفتند به قصد اینکه بروند جانفشانی کنند و توبه نرسیدن به ماجرای عاشورا و واقعه کربلا. باز همین ها بودند که غالب انقلاب های زمان بنی امیه و زمان بنی عباس، بذرش در میان آنها کاشته می شده و سبز می شده و به ثمر می رسیده؛ چقدر فدایی دادند، چقدر کشته دادند، چقدر کارهای نمایان و دارای جلوه و جلوه بخش و جلوه گر از خودشان بروز دادند. و باز همین ها بودند که می بینید سستی ها و تنبلی ها و ضعف ها و ناتوانی های روحی و فکری، در آنها در بعضی از قضایا به چشم می خورد. این چیست مگر؟ این آدم ها مگر دو جور، دو روحیه، دو رو داشتند؟ همان هایی که زینب کبری به آنها می گوید: «یا اهل کوفه یا اهل الختل و الغدر»، مردمان غداری آنها را یاد می کند. این یک مسئله ای است، مسئله کوفه یک مسئله ای ست.
به نظر من مطالعه روی کوفه و یک بحث درباره روان شناسی شهر کوفه در تاریخ بسیار بحث جالبی است، اگر کسی اهل این کار باشد. متخصصین، جامعه شناس ها، روان شناس ها بنشینند راجع به کوفه صحبت کنند، فکر کنند، بحث کنند، ببینند این چه موضوع عجیبی است. یک جا آن همه شگفتی از لحاظ نشان دادن جلوه های عظیم انسانی، یک جا این همه سستی و تنبلی و بی عرضگی. چیست مگر؟ دو طبقه اند کوفی ها؟ دو جنبه و دو رو دارد جامعه کوفه؟ کوفه یک منطقه ای است که زیر فرمان کلمات متین رسای امیرالمؤمنین، آن چنان ساخته و آب دیده شده، که هرچه می پرورد، هر چه سبز می کند این مزرع، یک سبزه، یک پروریده و یک نهال قابل تربیت است. اصلاً زمینه و آب و هوا، انسان ساز است. لذا مردان بزرگ حماسه آفرین تاریخ شیعه، از همه جا بیشتر، حتی از مدینه بیشتر، در کوفه اند. بر اثر چه؟ بر اثر تعلیمات و تلقینات امیرالمؤمنین در مدت همان چهار سال. شوخی نیست، مثل علی بن ابی طالبی در یک شهر حکومت کند. درست است که این حکومت در ظرف چهار سال در سطح جهان اسلام ناکام بوده، اما در سطح کوفه مسلماً کامیاب بوده است.
در جامعه کوفه مسلماً تاثیرات شگرف و عجیبی داشته است. کوفه بنابراین شده یک مهد تشیع. زادگاه اصالت ها و فضیلت های شیعی. درست است؟ اما هر جا زادگاه اصالت هاست، لازم نیست همه کسانی که آنجا هستند افراد اصیل و با فضیلت و ایده آلی باشند. یک طبقه مردم، همیشه در یک جامعه پرشور و پرخروش نمایشگر شور و خروش آن جامعه هستند. در میان میلیون ها نفر آدم گاهی چند ده هزار، حتی چند هزار انسان، یک عمل قهرمانانه ای از خودشان انجام می دهند که نام آن چند میلیون، به قهرمانی و شورآفرینی و حماسه آفرینی در دنیا، ثمر می شود. یک طبقه در میان مردم کوفه بودند که اینها جالب بودند. نه که یک طبقه به اصطلاح جامعه شناسانه، نه، یک قشری، یک جمعی، یک گروهی، یک رگه ای از مردم این جوری بودند. اما توده مردم، عامه مردم، مثل مردم همه جای دیگر بودند، بدتر نبودند. مثل مردم مشهد، مثل مردم تهران، مثل مردم اصفهان، مثل مردم مدینه، مثل مردم جاهای دیگر. اما چون آن گروه اندک در آن گوشه مملکت اسلامی یعنی کوفه، مایه رعب و هراس حکومت های زمان بودند، همیشه بدترین عناصر، رذل ترین فرماندارها، پست ترین آدم های خودشان را، نوکرها و جلادهای خودشان را می گماشتند بر سر آن شهر، و کاری با آن مردم می کردند- چه از لحاظ شدت عمل و اختناق، چه از لحاظ تبلیغات مسموم، چه از لحاظ ترویج فقر و بیچارگی میان آنها- که توده مردم به طور ناخودآگاه بی توجه، یک کشش بیشتری به طرف فساد و انحطاط پیدا کنند.
برای خاطر چه می کردند؟ برای خاطر آن گروه مبارز، آن گروه زبده ای که در این شهر بود و در شهرهای دیگر نبود. برای خاطر اینکه بکوبند زمینه ای را که این انسان های پاک پاک نهاد بزرگ، ممکن بود بتوانند از آن استفاده بکنند. برای خاطر اینکه آنها نتوانند استفاده بکنند، می رفتند زمینه را به کلی خراب می کردند. تبلیغات مسموم می کردند، مردم را در فشار می گذاشتند، در اختناق می گذاشتند، مردم را از لحاظ مالی ضعیف می کردند، خلاصه با انواع وسایل، مردم شهر کوفه را در یک شرایطی قرار می دادند که دیگر مردم شهرها در آن شرایط نبودند. و بر اثر همین بود که عامه مردم تحت تاثیر فعالیت های دستگاه های ظالم جائر غدار، یک کارهایی از ایشان سر می زد که این کارها ناشایست بود اما منشأش بدی مردم آن شهر نبود.
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، صفحات 588 تا 590