حکمت عزاداری (3) - من باب «امر به معروف و نهی از منکر»!
فاطمیهی امسال، شبیه دههی محرم شده بود و این اصلاً چیز خوبی نیست و نه فقط چیز خوبی نیست، که حتی اگر به همین صورت پیش برود، مسئلهی خطرناکی خواهد شد. راه انداختن هیأت در خیابانها و استفاده از نوای طبل و سنج، در همهی تاریخ 1400 سالهی اسلام، خاص امام حسین علیهالسلام بوده است و این قالب خاص عزاداری که صرفاً عزاداری نیست، باید خاص و مختص حضرت ایشان، باقی بماند.
حکمت شکل و قالب عزاداری عاشورا نیز در جهاد و قتال نهفته است، در کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. به راستی چرا عاشقان حسین علیهالسلام، یک دهه قبل از شهادتش را بر سر و سینه و طبل و سنج میکوبند؟ چرا دستههای عاشورایی حسین علیهالسلام، از قدیمالایام، شهرها را، خیابانخیابان طی میکنند و بر طبل میکوبند و حال آن که در شهادت سایر معصومین، چنین نمیکنند؟ همهی سرّ مطلب در خروج نظامی ایشان نهفته است.
نوای طبل و سنج، نوای جنگ و جهاد است و دسته های حسینی، دسته های فراخوانی مردم است به میدان یاری حسین در جنگ با یزیدیان تاریخ. همهی زمینها، کربلا است و باید دستههای حسینی، در قامت گردانهای جهاد و قتال، مردم را در سرتاسر شهرها، به میدان یاری حسین علیهالسلام فراخوانند. به همین خاطر، دستههای حسینی، تا روز عاشورا، بر سر و سینه و طبل و سنج میکوبند تا به جمعیت یاران عاشورایی حسین علیهالسلام بپیوندند و همین که عاشورا به پایان میرسد، خیمهی خیابانی دستهها، برچیده میشود اما این، نه به این معنا است که خیمهی عزای حسین، برچیده شود.
دستهها و هیئتها، به این معنا، صرفاً عزادار حسین علیهالسلام نیستند بلکه کانونهای تهیه و تأمین نیرو هستند تا با پیوستن به صفوف کربلائیان، صف یاران عاشورایی امام، تجهیز شود. چون تنها امامی که جهاد نظامی را به عنوان حرکت هدایتی خود برگزید، حضرت حسین علیهالسلام بود، این قالب عزاداری، بایستی خاص ایشان بماند و در عزای باقی ائمه علیهمالسلام، ذکر مصایب و اجتماعات در مساجد و مراکز مذهبی، کفایت میکند. شکل عزاداری برای ائمه، یکسان نیست و هر یک، معنا و مفهوم خاص خود را دارد و نباید جاهلانه، حرکت اصیل شیعه را، گرفتار چنین بدسلیقگیهایی نماییم.
افزودن دهههای عزاداری دیگری با عناوین مربوط به ائمهی دیگر، کل طول سال را تبدیل به عزا میکند و فضا به نحوی میشود که خندیدن و جشن گرفتن و تفریح و سفر، در این دورهها، عنوان «هتک حرمت» پیدا میکند و آرامآرام، زمینهی قطبی شدن جامعه را رقم میزند. از یک سو، دشمن در تنور عدهای میدمد که هتک حرمت ائمه صورت گرفت و از سوی دیگر، جماعتی را علم میکند که همهی سال را گریه میکنید و دین با شادی مردم مخالف است و تفرقهی انگلیسی، به نام دین، تیشه بر ریشهی آرمان همهی انبیاء و ائمه میزند. رخصتهای خدا باید رخصت باقی بماند و عزائمش، عزائم، «إنَّ اللّه َ یُحِبُّ أن تُؤتى رُخَصُهُ، کَما یُحِبُّ أن تُؤتى عَزائِمُهُ». این تعمیم عزاداری خاص عاشورا به سایر ائمه، «یحرفون الکلم عن مواضعه» را مصداق است. بدعتها از همین جاها شروع میشوند.
معضل در جایی است که «شغل» و «حرفه»ی عدهای (نه همه) میشود «مداحی و ذکر مصیبت». دقت شود که کسی با مداحان و مداحی و ذکر مصیبت ائمه مخالف نیست، به قول شهید آوینی در همین مطلب قبل «باز یه همچین اَنگی رو بعداً نچسبونن»، اما اگر شغل و «محلّ درآمد» عدهای بشود مداحی و ذکر مصیبت، خب باید تمام طول سال نان بخورد بالاخره. از این رو، چنانی که خوانندگی و هنرپیشگی و چنین مسائلی، نباید شغل باشد، این هم همین طور است.
«مسألهى دیگر، مسألهى روضههاست. روضهخوانى و سینهزنى باید باشد؛ اما نه در هر عزایى. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همهى ائمه نیست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسى کسى روضهیى مىخواند، عدهیى دلشان نرم مىشود و گریه مىکنند؛ این عیبى ندارد. اصلاً عزادارى کردن یک حرف است، روضهخوانى و سینهزنى راه انداختن یک حرف دیگر است. روضهخوانى و سینهزنى راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بخصوص، در شب و روز بیستویکم ماه رمضان، سینهزنى و عزادارى و برپایى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسىبن جعفر (علیهالسّلام) - با اینکه وفات آن بزرگوار از وفاتهاى داراى روضهخوانى است - من لزومى نمىبینم که سینهزنى بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) مناسبتى ندارد که ما بیاییم نوحهخوانى و سینهزنى کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریهآور است.» امام خامنه ای (طال اله عمره)
بنده به کدام مداحی، انگ زدم؟ عرض شد آسیب مداحی این است که بشود «ممر درآمد» و «شغل» و احتمالا از همین است که ناراحت شده باشید.
در مورد اطلاع در مسائل شرعی، بنده جایی گفتم اطلاع دارم؟ ادعایی در این زمینه کردم؟ فقط این قدر را می دانم که حکم جواز، صرفا مکروه را نمی گیرد و مباح و مستحب و حتی واجب هم جایز است که اگر جایز نباشد، حرام است.
در باب رجحان حکم امام جامعه هم چرا مقایسه ی بی قواره می فرمایید! مسئله ی عزاداری و اقتضائات آن را با هندوانه خوردن باید قیاس کرد؟ البته همین هندوانه خوردن هم اگر حکم فقهی داشته باشد، باید رعایت فرمود و همین که می توانید بخورید، یعنی حکم فقهی اش، حلال است. و فی المثل چرا شما شراب نمی خورید، چون مرجع تقلیدتان دوست ندارد؟
در مورد قلمرو ولایت فقیه هم اینجا مجال بحث نیست.