قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی
بخشی از خطبه 182 نهج البلاغه:
قدْ لبس للْحکْمة جُنّتها و أخذها بجمیع أدبها، من الاْقْبال علیها، والْمعْرفة بها، والتّفرُّغ لها، فهی عنْد نفْسه ضالّتُهُ الّتی یطْلُبُها، و حاجتُهُ الّتی یسْألُ عنْها
، فهُوُ مُغْتربٌ إذا اغْترب الاْسْلامُ، وضرب بعسیب ذنبه وألْصق الاْرْض بجرانه بقیّةٌ منْ بقایا حُجّته، خلیفةٌ منْ خلائف أنْبیائه.

زره حکمت بر تن دارد، و با تمامى آداب، و با توجّه و معرفت کامل آن را فرا گرفته است، حکمت گمشده اوست که همواره در جستجوى آن مى ‏باشد، و نیاز اوست که در به دست آوردنش مى ‏پرسد. در آن هنگام که اسلام غروب مى‏ کند و چونان شترى در راه مانده دم خود را به حرکت در آورد، گردن به زمین مى‏ چسباند. او پنهان خواهد شد (دوران غیبت صغرى و کبرى) او باقى مانده حجّت‏ هاى الهى، و آخرین جانشین از جانشینان پیامبران است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۱۲:۱۰
ــ ــشــمــســ
گفتن بعضی چیزها، چندش آور است و آزاردهنده اما برای معرفت یافتن به عمق مدرنیته، باید وجوه زشت و نجس آن را نیز شناخت. «طهارت» در تفکر اسلامی، از اساسی ترین احکام فقهی و ایمانی است و «آب»، به عنوان آیت رحمت و معرفت الهی، مایه ی اصلی این طهارت است.
اما در تفکر مدرن، «زندگی های نجس»، جریان حاکم بر حیات انسان مدرن را شکل می دهد. نه طهارتی با آب صورت می گیرد و نه غسلی پس از شنیع ترین اعمال حیوانی. در توالت های جهان مدرن، هیچ شیر آبی برای طهارت وجود ندارد و صرفا یکسری دستمال توالت تعبیه شده است برای این امر مهم. این ذات نجس مدرنیته است که در این شکل، ظهور پیدا کرده است:




در میان حیوانات، سگ و الاغ از آن دست حیواناتی هستند که سر پا و ایستاده، بول می کنند و امروز و در دل جهان مدرن، گونه ی جدیدی از حیوانات یافت شده اند که آنها هم سر پا، بول می کنند.


حالا کافی است تأملی بشود در ماهیت توالت های آپارتمانی، توالت هایی که در اتاق و در داخل خانه، تعبیه شده اند. این هم از آن بلاهایی است که در این روزگار عجیب، به آن دچار شده ایم. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ قَالَ جَبْرَئِیلُ (ع): یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ صُورَةُ إِنْسَانٍ- وَ لَا بَیْتاً یُبَالُ فِیهِ وَ لَا بَیْتاً فِیهِ کَلْب‏: جبرئیل گفت: ای رسول خدا ما در خانه‏ اى وارد نشویم که در آن تصویر آدمى باشد؛ و وارد نشویم در خانه ای در آن بول کنند؛ و وارد نشویم در خانه ای در آن سگ باشد.» (بحار الأنوار ،ج‏73 ،ص 159).
یکی از بیوتی که ملائکه وارد آن نمی شوند، خانه ای است که در آن بول کنند و مگر توالت های آپارتمانی امروز ما، مصداق دقیق همین مسئله نیستند؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۲ ، ۰۷:۱۵
ــ ــشــمــســ

مناطق ویژه و آزاد اقتصادی، پایگاه های کلیدی لیبرالیسم اقتصادی هستند که امروز، در پهنه ی کشورمان و به همت دولت های جمهوری اسلامی، ریشه ی این سرزمین را هدف گرفته اند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۰۷:۳۸
ــ ــشــمــســ

زمین، قلب عالم است و خداوند رحمان، انسان را در قلب عالم به خلافت، جعل کرده است. عالم و آدم و قلب انسان، یکی هستند و هر آنچه در قلب انسان محقق شود، در وجود او محقق می شود و هر آنچه در وجود جمعی و در نفس جمعی انسان و آدم، محقق شد، در عالم تجلی و ظهور پیدا می کند. نقطه ی تکامل عالم هم، قرآن است. زمین، قلب عالم است و اعتراض ملائکه در داستان خلقت، نه به خلقت انسان است و نه به خلافت انسان، بلکه به جعل در ارض است: وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها. نقطه ی سوال ملائکه، در عبارت «فی الارض» و «فیها» نهفته است و ملائکه به خدا
می گویند، آیا در قلب عالم امکان، کسی را می گذاری که سفک دماء و فسد فی الارض کند!

همواره، قلب جایگاه عزیزترین ها است و قلب عالم، جایگاه خلافت انسان شده است. زمین، قلب عالم است و اگر در میان آراء علمای اسلامی، نظراتی مربوط به زمین مرکزی عالم دیده می شود، نه در معنای سخیف و خرافی مرکزیت زمین در کهکشان راه شیری است، بلکه به همین معنای دقیقی است که زمین، قلب عالم و مرکز حقیقی همه ی تحولات عالم است. (البته آن تلقی خورشید مرکزی و هلیوسنتریسم نیز خرافه ای مدرن بیش نیست!) زمین، آینه ی تحولات انفسی نفس جمعی بشر است و به همین خاطر است که تا تکامل نهایی و غایی بشر رخ ندهد، زمین و عالم به نقطه ی کمال خود نمی رسد و تا عالم با قرآن، وحدت پیدا نکند، و حکومت ولی خدا در زمین محقق نشود، یوم الله قیامت روی نخواهد کرد.

تقدیر تکاملی عالم در این است که همه ی ظرفیت های بالقوه ی انسانی، چه در جهت حق و چه در جهت باطل، فعلیت پیدا کنند و نفس انسان در همه ی مراتب خود، فعلیت پیدا کند تا در میان این کشاکش انفسی، حقیقت عالم بر باطل غلبه کرده و زمین، میراث مستضعفین گردد. از این روست که این حیوانیت متعین در جهان مدرن، خود نقطه ی امید و رجائی است برای مومنانی که به صدق وعده های خدا ایمان دارند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۲
ــ ــشــمــســ

شهر کوفه از شهرهای خیلی عجیب تاریخ اسلام است. شما از کوفه چند جور خاطره به یاد دارید. اینهایی که می­گویم، تازگی ندارد راجع به کوفه. به یادتان هست که کوفه آنجایی­ است که امیرالمؤمنین در میان همه­ کشورهای اسلامی و شهرهای وابسته به مملکت عظیم اسلامی، آنجا را برای خلافت خودش انتخاب کرد. این یک پوئن مثبت، به قول آقایان. باز خاطرتان هست که اهل کوفه در جنگ­ های امیرالمومنین شرکت کردند، جنگ جمل را اینها به پایان رساندند، جنگ نهروان را اینها تمام کردند، در جنگ صفین هم، قبایل اطراف کوفه و بعضی از قبایل دیگر بودند و همین مردان جنگی آن شهر بودند که آن جنگ را به پایان رساندند و به آن جایی که رسید. باز یک جای دیگر به خاطرتان هست که همین مردم کوفه بودند که امیرالمؤمنین از دست اینها گله و شکایت می ­کرد که چرا وقتی می­ گوییم بیایید جنگ، نمی ­آیید؟ باز همین ­ها بودند که بزرگانشان، نامه نوشتند، رفتند خدمت امام حسن مجتبی(ع) که آقا بیا، ما این شهر را دربست می­ دهیم در اختیار تو و ایشان تشریف نیاوردند. باز همین­ ها بودند که بزرگانشان نامه نوشتند به حسین بن علی(ع) که «انه لیس علینا امام» امامی نداریم، پیشوایی نداریم، حاکمی نداریم و خدا این طاغیه را بر ما مسلط کرده، و شما بیا. و راست هم می گفتند سلیمان بن صرد، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و غیره ذلک. و باز همین ها بودند که آمدند در یک جنگ بسی نابرابر و نا متعادلی، در مقابل حسین بن علی (ع) صف کشیدند و آن فاجعه انجام گرفت. باز همین ها بودند که بعد از اندکی، یک ماجرایی در تاریخ به وجود آوردند که در تاریخ اسلام جزء نمونه های بسیار نادر و پرشکوه است: ماجرای توابین. آمدند رفتند به قصد اینکه بروند جانفشانی کنند و توبه نرسیدن به ماجرای عاشورا و واقعه کربلا. باز همین ها بودند که غالب انقلاب های زمان بنی امیه و زمان بنی عباس، بذرش در میان آنها کاشته می شده و سبز می شده و به ثمر می رسیده؛ چقدر فدایی دادند، چقدر کشته دادند، چقدر کارهای نمایان و دارای جلوه و جلوه بخش و جلوه گر از خودشان بروز دادند. و باز همین ها بودند که می بینید سستی ها و تنبلی ها و ضعف ها و ناتوانی های روحی و فکری، در آنها در بعضی از قضایا به چشم می خورد. این چیست مگر؟ این آدم ها مگر دو جور، دو روحیه، دو رو داشتند؟

ادامه در ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۸:۲۷
ــ ــشــمــســ

اگر مبنای عمل انسان مؤمن در تمام وقایع، باید قرآن باشد، چرا در پیچیده ترین شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، به سراغ این منبع متقن و قطعی قواعد عالم نمی رویم؟

مذاکرات ایران با جمع مشرکان و ملحدان و کفار (همین چند به اضافه ی چند بودن این جریان، نشان می دهد که همه ی کفر و شرک، در مقابل همه ی ایمان، صف کشیده است و قضیه، قضیه ی جنگ احزاب است.)، با چه هدفی صورت می گیرد؟ آیا دشمنی دشمن را در مذاکره می توان کاست؟ نظر قرآن خدا البته چیز دیگری است...

ادامه در ادامه ی مطلب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۸:۰۷
ــ ــشــمــســ

مذاکرات ژنو، از آن وقایع مهمی بود که به وضوح می شد چهره ی خبیث و شیطانی جهان کفر را در آن، مشاهده کرد. غربی ها با تقویت و ارتقاء دکترین پلیس خوب، پلیس بد (Good Cop, Bad Cop)، در قالب استراتژی جدید «توافق خوب، توافق بد (Good Deal, Bad Deal)»، با محوریت «بالانس فشار و دیپلماسی» در نسبت با پیشرفت های گسترده ی جمهوری اسلامی ایران در صحنه های مختلف، به ژنو آمده بودند.

این دکترین، از دو بخش کلی تشکیل شده بود: در گام نخست، تیم مذاکره کننده ی غربی، کار را با طرف ایرانی تا جایی پیش برد که ظریف قهقهه می زد و گمان کرده بود که تا مرز بیانیه و توافق نامه پیش رفته اند، اما به ناگاه، سیل وزرای خارجه به ژنو آغاز شد و فابیاس فرانسوی، مأمور شده بود تا کلید گام دوم باشد. از روزهای قبل، غربی ها در مورد توافق خوب (Good Deal)، در رسانه ها صحبت کرده بودند و به ناگاه، زدند زیر میز که این توافق، بد است. (Bad Deal)

در بالانس و توازنی که غربی ها به دنبالش هستند، قرار نیست که فشار، کاهش پیدا کند بلکه قرار است تحرکات دیپلماتیک آنها با فشار، تنظیم شود و افزایش پیدا کند. نکته ای که باید دولت و مجموعه ی مردم به آن توجه ویژه داشته باشند، این است که چرا دشمن، این مقطع را برای بالانس دیپلماسی با فشار، انتخاب کرده است. اگر نبود پالس های غلط و ساده لوحانه ای که از داخل، به غربی ها داده می شد، امروز شاهد این گستاخی لوران فابیاس و جان کری و اوباما نبودیم.

این فرایند دیپلماتیک، با تلفن کذایی و نابه جای اوباما و روحانی که یک عده ساده لوح در داخل آن را عنایت خدا میدیدند، و همچنین جلسه ی نا به جا و طولانی وزرای خارجه ایران و آمریکا، آغاز شد. این قدر در بین مشاوران دولت و به خصوص مشاوران حوزه ی بین الملل، خودباختگی و غرب زدگی موج می زند که نتوانستند تحلیل کنند که آن تلفن، بخشی از دکترین برنامه ریزی شده ی اوباما است. در فیلم سقوط کاخ سفید که قبلا در همین جا به بخش هایی از آن پرداخته شده بود، در یک صحنه، یک صفحه از یک مجله نشان داده می شود با این تیتر: «Inside the Sawyer Doctrine. Sawyer’s Telephone Diplomacy». این فیلم مدت ها قبل ساخته شده است و اکران شده است و در آن، صراحتاً به دیپلماسی تلفنی رئیس جمهور آمریکا (Sawyer) در نسبت با ایران اشاره شده است و به وضوح نوشته شده است که این تماس، نخستین تماس بین دو کشور پس از انقلاب ایرانی ها است. یعنی همه چیز برنامه ی دکترینال دشمن است و دریغ از تحلیل درست در بین مشاوران بین الملل رئیس دولت ما.




در مجموع، هدف غربی ها این بود که برآوردی از وضعیت امتیازهایی که می توانند از ایران بگیرند، به دست بیاورند و تا حد ممکن، گزینه های ایران را در قالب «توافق بد» بسوزانند تا با زمان خریدن دیپلماتیک، فشار بیشتری بیاورند و امتیاز بیشتری بگیرند. وقتی در مذاکرات بعدی، روی پیشنهادات ایران در این مرحله، لِیبِل و برچسب «توافق بد» خورد، خود به خود، ایرانی ها مجبورند امتیاز بیشتری بدهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۷:۵۲
ــ ــشــمــســ
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، نه یک تمثیل و استعاره ی معنوی، که حقیقتی است جاودانه و جاری در تمام صیرورت این ارض مبتلا. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، حقیقت دارد و قصه، قصه ی انتخاب تک تک ما انسان ها است. همه ی روزها، عاشورایی است که ولی خدا، صف در صف، مقابل یزیدیان ایستاده است و همه ی زمین ها، کربلا است که ظرف مکانی این مبارزه ی جاری حق و باطل شده است. هر جا ولی خدا فریاد هل من ناصر برآورده است، کربلایی و عاشورایی بر پا است و قصه، قصه ی انتخاب ما انسان ها است که با دست ولی خدا بیعت می کنیم یا سر در آخور حاکمیت یزید فرو می بریم.

حکمت شکل و قالب عزاداری عاشورا نیز در همین نهفته است: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. به راستی چرا عاشقان حسین علیه السلام، یک دهه قبل از شهادتش را بر سر و سینه و طبل و سنج می کوبند؟ چرا دسته های عاشورایی حسین علیه السلام، از قدیم الایام شهرها را، خیابان خیابان طی می کنند و بر طبل می کوبند و حال آن که در شهادت سایر معصومین، چنین نمی کنند؟ همه ی سرّ مطلب در همین نهفته است: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.

نوای طبل و سنج، نوای جنگ و جهاد است و دسته های حسینی، دسته های فراخوانی مردم است به میدان یاری حسین در کربلای مدام تاریخ. همه ی زمین ها، کربلا است و باید دسته های حسینی، در قامت گردان های جهاد و قتال، مردم را در سرتاسر شهرها، به میدان یاری حسین علیه السلام فراخوانند. به همین خاطر، دسته های حسینی، تا روز عاشورا، بر سر و سینه و طبل و سنج می کوبند تا بر جمعیت یاران عاشورایی حسین علیه السلام بپیوندند و همین که عاشورا به پایان می رسد، خیمه ی دسته ها برچیده می شود اما این نه به این معنا است که خیمه ی عزای حسین برچیده شود.

دسته ها و هیئت ها، به این معنا، صرفاً عزادار حسین علیه السلام نیستند بلکه کانون های تهیه و تأمین نیرو هستند تا صف یاران عاشورایی امام، تجهیز شود . همه ی ارزش هیئات محرم به این است که همه ی این نیروها، خود را ذیل نصرت ولی زمان خود تنظیم کنند. اگر در شهرها و روستاهای مختلف، رسم بر این شده است که هیئات در بعد از ظهر عاشورا به زیارتگاه ها و امام زاده ها می روند، به خاطر این است که این گردان های جهادی، تمامیت یک دهه سینه زنی و طبل کوبی را در لقاء مقربان امام معصوم می دیدند و امروز که حکومت نایب امام زمان بر بخشی از این کره ی مبتلا، محقق شده است، تمامیت و کمال این دهه، به لقاء نایب امام زمان است چنانی که گفته اند: تمامُ الحجِ لقاء الامام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۷:۴۵
ــ ــشــمــســ
امروز اگر یک نگاهی به معادلات جهانی و به خصوص غرب آسیا بیندازید، به وضوح می بینید که چه کسانی کشتار به راه می اندازند، چه کسانی کشورهای دیگر را اشغال می کنند، چه کسانی فتوای جهاد نکاح و تحلیل خون ریزی می دهند، چه کسانی تکفیر می کنند، چه کسانی در ادامه ی راه یزید و شمر، امروز برای یاوران حسین علیه السلام، خط و نشان می کشند و خون فرزندان مسلمان را در بحرین و سوریه و یمن و پاکستان و افغانستان و عراق و سایر بلاد اسلامی می ریزند. مسئله وقتی تلخ تر می شود که لیست کشورهای حامی تروریسم را که کدخدای خودخوانده ی جهان منتشر می کند ببینید. این وهابیت و سلفیت وحشی و خون خوار، در هیچ لیستی به عنوان حامی تروریسم نیامده است!!

نقشه کشورهای حامی تروریسم به زعم شیطان بزرگ(باز آمریکا، محور فرض شده است و کشورهای سبز رنگ، حامی تروریسم هستند!):



و این هم تایم لاین افزودن این کشورها به فهرست کذایی:

حالا سوال این است که چرا دولت جمهوری اسلامی، نباید فهرستی از کشورهای حامی تروریسم را منتشر کند و مشخص کند که جه کسانی اسپانسر تروریسم هستند در جهان!؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۹:۰۸
ــ ــشــمــســ