مردنمایان (3) - تحمیل جام زهر
* اسامی ۵ نفر حاضر در آن جلسه را می فرمایید؟
- سران قوا بودیم. رئیس مجلس (حجت الاسلام هاشمی)، رئیس جمهور (امام خامنه ای)، رئیس قوه قضائیه (آیت الله موسوی اردبیلی) و نخست وزیر (موسوی) به همراه حاج احمد آقا که معمولا در جلسات ما بودند.
* آیا غیر شما، دیگر آقایان هم پیشنهادی دادند؟
- یادم نیست. امام پیشنهادی دادند که ما پیشنهاد ایشان را رد کردیم. بعد پیشنهاد سوم این شد که امام گفتند: حالا که باید بپذیریم، شما وجوه قوم و بزرگان را از همه جا دعوت کنید و همین حرفهایی را که اینجا زدیم، برای آنها هم بگویید و در یک جلسه خاص آنها را توجیه کنید، بدون اینکه پخش شود. آنها قانع شوند و بعد آنها هم از کاری که می کنیم، دفاع کنند.
اصلا بنا نبود که امام نامه بنویسند. این کار را به عهده ما گذاشتند. رئیس جمهور هم آن جلسه را برای همان کار تشکیل داد که توجیه کنیم. عده ای را دعوت کردیم. در این بین حاج احمد آقا خبر داد که امام خودشان یک نامه نوشتند و اعلام می شود.
ما اصلا انتظار این را نداشتیم. بعدا از مضمون نامه مطلع شدیم. پس امام با در نظر گرفتن مصلحت رفتار کردند. پس از یک جلسه طولانی و مذاکرات ایشان با سران قوا که کاملا به آنها اعتماد داشتند تصمیم گرفتند. شرایط اقتصادی و شرایط صدور نفت و شرایط میدان و شرایط نیروهای ایثارگر را گفتیم که نمی توانیم درست اداره کنیم. مشکلات خانواده های آنها و اسرا و خیلی چیزهای دیگر را گفتیم. وقتی همه اینها توضیح داده شد. قبول کردند.
بیشتر از همه اینها، خطر استفاده عراق از سلاح های شیمیایی در شهرهای بزرگ بود. گفتم اگر مثلا فردا تبریز را مثل حلبچه زدند، ما چه کاری می توانیم بکنیم؟ چه اتفاقی می افتاد؟ خیلی آسان می توانند تبریز، ارومیه و حتی تهران را بزنند. همه اینها را بررسی کردیم. همه می دانستیم که غربی ها و روسها آماده اند همه چیز را بدهند برای اینکه ما بترسیم و قبول کنیم.
با این شرایط مصلحت روشن شد. اینکه بپذیریم یا نه و برای امام تلخی داشت و مانند جام زهر بود، مربوط به مسائل بعد می شود که چطور به مردم بگوییم. گفتن آن به رزمنده هایی که در جبهه هستند و خانواده شهدا و جانبازان حقیقتا برای امام تلخ بود. تا نتیجه این کار روشن شود مدتی زمان لازم دارد. پس مسئله مصلحت همیشه اینگونه است. یعنی وقتی که انسان به خاطر مصلحت یک کار خلاف مسیر عادی انجام می دهد، در آن لحظه مشکلاتی دارد، خیلی ها ناراحت و بعضی ها خوشحال می شوند و لذا می بینیم بعد از اعلام پذیرش قطعنامه به دستور امام گروه هایی به همراه نامه امام به جبهه ها رفتند برای توجیه رزمندگان.
امام با آن هوشی که داشتند جمله "جام زهر را می نوشیم" را درست بکار بردند. یعنی انتخاب کردیم که بنوشیم. یعنی بر ایشان تحمیل نشد که بنوشند. حالتی بود که بخاطر مصلحت انتخاب کردند. فکر می کنم ایشان با تفکر و پیش بینی شرایط آن جمله را بکار بردند. هم مصلحت را رعایت کردند و هم ناراحتی خودشان را به مردم نشان دادند که دلشان نمی خواست اینگونه شود و هم آینده را در آن جمله نهادند که مردم می بینند چه فتحی کردیم؟
البته لازم است در اینجا به نقش نامه آقای محسن رضایی هم اشاره ای شود که وی در آن نامه نیازهای ضروری رزمندگان را برای ادامه جنگ مطرح کرده بود و خیلی واضح بود که در آن شرایط تامین آن نیازها برای نظام و کشور مقدور نبود که امام هم در نامه خودشان هم به آن تکیه کردند.»
این بخشی از مصاحبه ی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی با سایت خودش است. (در این روزگار، آدم ها با سایت خودشان هم مصاحبه می کنند!!) دست مایه ی مصاحبه هم، مسئله ی «قطع نامه ی 598 و ناگفته های آن» است؛ مسئله ای که اگر ابهامات پیرامون آن، کنار زده شود، پرده از چهره ی خیلی ها خواهد انداخت اما ...
تصمیم سازی برای یک نفر یعنی تحمیل یک تصمیم به فرد در حالی که او، اراده ای بر اخذ آن تصمیم ندارد. آیا اینکه بروند پیش امام و در حالی که امام مخالف پذیرش قطع نامه است، او را به جایی برسانند که بگوید بپذیرید، تصمیم سازی نیست؟ اینکه آقای هاشمی، مسئله ی امام را اینگونه بیان کند: «ایشان گفتند که ما به مردم گفتیم اگر جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد، ما ایستاده ایم و در و دیوار پر از جنگ جنگ تا پیروزی و تا رفع فتنه است. اگر الان یکدفعه بیاییم و اینگونه عمل کنیم، جواب مردم و رزمنده ها را چه باید بدهیم؟ دل آنها می شکند.»، توهین به امام نیست؟ یعنی کسی که چنان انقلابی را در 80 سالگی، هدایت کرده باشد، حالا مشکلش این است که در و دیوار زده اند جنگ جنگ تا پیروزی و تا رفع فتنه، حالا با پذیرش قطع نامه چه کار کند؟ این قدر سخیف کردن و وهن روح قدسی امام از کجا آب می خورد؟
آخرش هم معلوم شد که شما ترسیده اید، هم شما و هم باقی مسئولان وقت جنگ. بیایید رُک به مردم بگویید ما ترسیدیم از شیمیایی و کوتاه آمدیم. مردم بدانند که امروز هم اگر آمریکا یا اسرائیل، شما را تهدید کرد به حمله ی هسته ای، شما می ترسید و کوتاه می آیید. ما اصلا جنگ را دوست نداریم اما ترسیدن از دشمن در کجای قاموس اعتقادی ما طرح شده است. خدا رحمت کند سید مرتضای آوینی را، می گفت من در شب عملیات طریق القدس، سه بار ترسیدم و هر سه بار هم استغفار کردم. شما به اندازه ی حجت الاسلامی هم، دین در قامتتان پیاده نشده است، آیت الله پیشکش. اگر امروز آمریکا تهدید به حمله ی هسته ای کرد، شما می خواهید بترسید؟ بعد از چهار بار تهدید به حمله ی هسته ای، چیزی از کشور نمی ماند که.
تحریف و سخیف کردن امام به آن بزرگی، در این حد که مسئله ی «تلخی» و «جام زهر»، مربوط به مسایل بعد از آن است، حق و قدر نشناسی یسیار بزرگی است: «برای امام تلخی داشت و مانند جام زهر بود، مربوط به مسائل بعد می شود که چطور به مردم بگوییم. گفتن آن به رزمنده هایی که در جبهه هستند و خانواده شهدا و جانبازان حقیقتا برای امام تلخ بود.» آیا واقعا امام، از این جهت گفته بود جام زهر را می نوشیم؟ دست بردارید از این تفسیرهای عجیب و غریب، به انقلاب و اسلام و آقا و ولایت و شهدا و بسیج و عدالت که رحم نکردید، امام را پای دنیای خودتان خراب نکنید. دست بردارید از این کار بد و خطرناک.
امام خامنه ای (روحی فداه) در 14 خرداد 75، فرمودند: «قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمىکِشد و نمىتواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت مىکرد. وانگهى؛ اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت مىکردند، امام رضواناللَّه علیه، کسى نبود که رو برگرداند. بر نمىگشت! آن، یک مسأله داخلى بود؛ مسأله دیگرى بود. در تمام عمر ده ساله حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالى علیه، پس از پیروزى انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینىِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدى از ابعاد، دچار تردید شود.»