طرح کلی عالم () - هبوط و عروج تجریدی
إجمال و تفصیل، دو ساحت از عالم هستند که هر چیزی در إجمال، مابهحذایی دارد در ساحت تفصیل. مابین این دو نیز، برزخی است که از تفصیل تا إجمال، ممتد است. تقریباً میتوان إجمال را آخرت و تفصیل را دنیا دانست. هبوط انسان نیز یک ماهیت تجریدی دارد یعنی در هر یک از این ساحات، محاذاتی دارد. هبوط تجریدی انسان، سه سطح را در بر میگیرد: حقیقت آن، هبوط در إجمال است که همان انصراف وجه از حقیقت است. به محاذات آن، هبوط از إجمال به تفصیل، رخ مینماید که هبوط از جنت مثالی نفس به أرض مثالی نفس است و به محاذات آن، هبوط در تفصیل است که خود نیز هبوطی است تفصیلی و تفصیل هبوط. نکتهای که دقت ما را میطلبد این است که در تجرید، اگر چه ساحات و محاذات را برای فهم، تفکیک میکنیم اما در واقع، اینها از هم جدا نیستند و ذات واحدی دارند فقط ساحات مختلف، ظهورات یک باطن واحد هستند مثل انسان که جسم و نفس و روح دارد.
تحقق مدرنیته و تمدن مدرن، ظهور آخرین
دوران هبوط تفصیلی انسان است که با اصالت یافتن کمیت محض و تعدید مطلق، ظاهر شده
است و همچنان در جریان است. عروج انسان نیز اگر بخواهد متحقق شود باید همین سه
ساحت را داشته باشد یعنی عروج در تفصیل، عروج از تفصیل به إجمال و عروج در إجمال.
زمان ساحت إجمال که حقیقت زمان است، زمان بقاء و باقی و وقت است که حال انسان را
رقم میزند و زمان ساحت تفصیل که زمان مجازی است، زمان فناء و فانی و همان Time است که مقام و Place را رقم میزند.
مکان، تکاثف زمان است و اگر شرافت مکان به مکین است، شرافت زمان به أعمال و وقت
مناسک الهی است. زمان انسان، وقت است که بستر صیرورت نفسانی انسان است و زمان
زمین، Time است که بستر سیر و
سیرورت جسمانی انسان است. صیرورت انسان در دهر رقم میخورد و سیرورت انسان در
تاریخ؛ که دهر، تاریخ حیات باطنی انسان است و البته، بالاتر از دهر نیز «سرمد»
موضوعیت دارد که بستر تکوین روحانی انسان را رقم میزند و نسبت تمامی دارد با روح
الهی انسان، و آن لطیفهی أمری که دمیده شده است در هیئت انسان.
عروج انسان، در مصیر، رقم میخورد و این مصیر و صیرورت، بر مدار أرحام تجریدی وجود انسان میگردد. رَحِم جسم انسان، رَحِم مادر است و رحم نفس او، دنیا است (که در کلام برخ از بزرگان، طبیعت آمده است) و رحم روح او، برزخ. انسان با ولود، به دنیا میآید با موت، از بند جسم، رها میشود و با بعث و حشر، به آخرت میرود. «إنفطار سماء»، انسان را به وادی «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَت» میبرد، یعنی جایی که نفس انسان، شکوفا میشود و «إنشقاق سماء»، انسان را از برزخ به آخرت برده و زمینهی لقاء ربّ را مبتنی بر «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه» رقم میزند. انسان، خواهینخواهی، به رؤیت توحید میرسد و خواهینخواهی، در صیر إخلاص، به خلاصی و به منتهای إخلاص خواهد رسید و از همه چیز جز حقیقت وجود خویش، تمیز خواهد شد.
در عالم، همه چیز، از حیث ظهور دنیوی، «عبرت» است برای انسان یعنی انسان باید آن را تعبیر کرده و از آن عبور کند؛ و از حیث ظهور برزخی، «صورت مثالی و مَثَل» است و انسان باید آن را تأویل کند؛ و از حیث ظهور اخروی، «آیت» است که انسان باید آن را توحید کند. هیچ چیز در این عالم، آیت چیزی به جز خدا نیست و همه چیز، از حیث آیت بودن، فقط آیت الله است نه آیت هیچ چیز دیگر و توحید یعنی اینکه هر چیزی از حیث آیت بودن، فقط آیت الله است و غیر آن، شرک است.
