یوتوپیا یا هبوط بهشت!
یوتوپیا Utopia را در ریشهشناسی به ou-topos به معنای not place ارجاع میدهند و البته این اتیمولوژی، قدری غلطانداز مینماید در ظاهر. معنای دقیق یوتوپیا، با قدری دقت بیشتر، به دست میآید. Topia در این مفهوم، همان «طوبا» است و طوبا مسامحتاً به معنای جنت و باغ بهشت است. انسانِ هبوطکرده از جنت، وقتی که دید دستش از حیات بهشتی، کوتاه شده است، عوض اینکه توبه کند و به بهشت برگردد، آرمانش را بر این متمرکز کرد که همینجا و در این سیارهی مبتلا، طوبا، توپیا و بهشت را بر پا کند و به این صورت آرمانی زمینی، عنوان یوتوپیا داد یعنی ناطوبا و طوبایی غیر از آن طوبای آسمانی. انسان مدرن، پس از هبوط خود، در آرزوی هبوط بهشت است و میخواهد بهشت را نیز با خود، به دنیا، هبوط دهد عوض اینکه خودش را مهیای عروج کند. حیات طیبه، حیاتی است طوبایی و به غایت رفتن به طوبا و حیات خبیثه، حیاتی است اتوپیایی و به غایت ساختن توپیا در زمین.
طوبی، مسامحتاً به معنای باغ بهشت و جنت است و از همین روست که جماعت مغربنشین، یک هنر باستانی و کهن دارند به نام Topiary یا باغآرایی. Topiary با Utopia همریشه است و در واقع تلاشی است که انسان هبوطکرده، در فراق بهشت و در آرزوی جنت طوبا، برای شبیه کردن حیات زمینی به حیات طیبهی بهشتی، انجام میدهد و قطعاً ریشه در صورتهایی مثالی دارد که در باطن انسان، از بهشت، نقش بسته است و حالا انسان مفلوک زمینی، تلاش میکند تا باغها و درختها را، به آن صورتهای طوبایی، شبیه کند. البته به تبع باقی هنرها، این هنر کهن نیز به چنان انحطاطی در افتاده است که چیزی جز ظلم به درختان، از آن باقی نمانده است.


روح انسان، هنوز در بهشت طوبا، تجلی دارد و هنوز صورتهایی مثالی و تمثیلی از بهشت، در نفس انسان، منقوش است و همین صورتهای أعلی است که بنیان اتوپیاگرایی انسان را در این قهقرای هبوط، رقم میزند. انسان مهجور از حقیقت وجود خویش، البته تا توبه نکند و تا به عقل خود در نیابد که زیبایی صورتهای طوبوی، ظهور و تجلی زیبایی وجود أنفسی خود اوست و تا او به مقام إستخلاف حقیقت نرسد و إقامهی وجهش را متوجه روح خود نکند و مطیع ولایت تجلیات حقایق مَثَل أعلی نشود، هیچ صراطی به طوبا و حیات طیبه، نخواهد یافت. تا انسان، انسان نشود، طوبی، ظهور نخواهد کرد چنانی که امام خمینی (ره) فرمودهاند: «برادران باید متوجه باشند که هر صفت کمالى که در دنیا بخواهد باشد، هر شخص باید از خودش شروع کند. شما اگر بخواهید انقلاب اسلامى، انقلاب فرهنگى در ایران پیاده کنید باید این انقلاب اول از باطن خودتان باشد؛ روح شما منقلب بشود.» (صحیفه امام، ج12، ص: 366)
یوتوپیا در باطن، به معنای نابهشت و لاطوبی است و شورشی است شیطانی که محصول عصیان طاغوت بشر، در برابر خداست که میخواهد صورتی آرمانی از بهشت را در زمین، تحقق بدهد غافل از آنکه حقیقت طوبا، امکان ظهور و بروز در دنیا را ندارد. دنیا، ظاهر جهنم است و چنانی که امام خمینی (قدس سره) فرمودهاند: «آن صراطى که بر جهنم کشیده شده است، اگر مستقیم در این عالم حرکت کنید، از آن صراط، مستقیماً رد مىشوید. جهنم باطن این دنیاست.» (صحیفه امام، ج12، ص: 367) جهنم، باطن دنیاست و آن صراطی که در روایات، به پلی بُرندهتر و أحَدِّ از سیف و باریکتر و أدَقِّ از مو، تعبیر شده است، باطن همان صراط مستقیم دنیایی است که چیزی جز صراط ولایت آل الله نیست.
«راحت»، وضعیتی است که در آن، روح انسان، آزاد از هر تقیّد و تعلقی، به سیر در عوالم حقیقت میپردازد و طبق روایات، دنیا، محلّ راحتی نیست چرا که در دنیا، اینگونه مقدر شده است که «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»؛ یعنی یسر و آسانی، در معیت و همراه با عسر است و اگر دنبال یسر هستی، در عسر، او را بیاب. دنیا، مقرّ و محلّ تحقق طوبا نیست و اما نکتهی مهم این است که باید دنیا را در خدمت طوبا، معنا کرد و به استخدام طوبا در آورد. أبنای دنیا، کسانی هستند که به دنبال بهشت زمینی، یوتوپیاگرایی را باب کردهاند و أبنای آخرت، کسانی هستند که دنیا را به إستخدام آخرت خود در میآورند. تبیین نسبت و ربط دنیا با آخرت، تنها راهی است که میتواند انسان را از بند جاهلیت مدرن، رهایی بخشد و تکلیف انسان مؤمن را با دنیا، روشن کند. اگر در بیان مبارک أئمهی معصومین، تعبیراتی همچون، «مزرعهی آخرت» و «متجر أولیاءالله» و «مسجد ملائکهی خدا»، در وصف دنیا وارد شده است، بیان تأویلی همین نسبت دنیا با آخرت و حقیقت است و همین که این ربط و نسبت، تبیین بشود، در نزد انسان عاقل، دنیا به خدمت دین در آمده است.
فیلم وارونه یا Upside down، یکی از کاملترین نمونههای تبیین نگاه مدرن به یوتوپیا یا همان بهشت زمینی است. این فیلم فرانسوی، در ظاهر، قصهی عشق دو جوان است اما در واقع، آدام همان آدم (ع) است و ایدن، همان حوا (س) که نام او در واقع، همان عدن است و تمثیلی است از بهشت عدن. فیلم، داستان دو دنیای وارونه است که هر کدام فیزیک خاص خود را دارد و افراد یک دنیا، اگر وارد محدودهی دنیای دیگر شوند، میسوزند. دنیای پایین، مفلوک و فقیر و مخروب و متروک است و دنیای بالا، غنی و آباد و زیبا و بهشتی. در گمان پایینیان، دنیای بالا، همان بهشتی است که حسرتش را دارند و تمام سعیشان این است که از طریق ترنسمیر، به عنوان تنها رابط و واسط دو دنیا، به دنیای بالا بروند. این دو دنیا، وارونهی یکدیگرند و شاید این وارونگی، تعبیری باشد از روایت «إنَّ الدُّنیا مَعکُوسٌ مَنکُوس». دنیا، وارونهی آخرت است و در این فیلم، آدام، عاشق دختری از دنیای بالا میشود. ترنسمیر، دستگاه ربوبیت خداوند است و شخصیت Boss، رئیس منفور شرکت، همان خداست. باب، کارمند شرکت ترنسمیر، پس از 40 سال کار در این شرکت، اخراج میشود و روشن است که این باب هم در واقع، همان شیطان است که پس سالها عبادت، در اثر عصیان، از درگاه خداوند، رجم میشود. نهایتاً ایدن، با کمک باب، راهی برای غلبه بر قوانین گرانش و فیزیک متناقض دو دنیا پیدا میکند و این مسئله هم، همان قصهی فریفتن حضرت حوا (س) و حضرت آدم (ع)، به توسط إبلیس است که از مجرای فریب حضرت حوا (س)، آن دو را فریفت. در آخرین دیالوگ فیلم، ایدن به آدام میگوید که از او، باردار است، آن هم دوقلو! روشن است که این دوقلو هم باید هابیل و قابیل باشند.
در نهایت، عشق آدام و ایدن، تاریخ را عوض میکند و دیگر نیاز نیست که ساکنان دنیای پایین، برای خوشبختی، به دنیای بالا بروند، بلکه در همان دنیای پایین، بهشتی میسازند مانند دنیای بالا و این چیزی نیست جز همان آرمان کهنهی انسان غرق در جاهلیت و همان وعدهی موهوم مدرنیته. اتوماسیون، غایت انسان جدید و روح حاکم بر این وعدهی موهوم مدرن است و تکنولوژی، تنها راهی است که یافتهاند برای تحقق این وعدهی موهوم. غافل از اینکه دنیا، ظرف تحقق طوبا نمیشود و طوبا، محصول توجه انسان به آخرت و حقیقت و روح الهی دمیده شده در کالبد او و انصراف وجه از جسمانیت و دنیاست و اساساً تکنولوژی، محصول توجه انسان به جسم و جسمانیت و دنیا و انصراف وجه از روح اهی و آخرت است و این هر دو، با هم جمع نمیشوند که: «إنَّ الدُّنیا وَ الآخِرَة عَدُوّانِ مُتَفاوِتان وَ سَبیلان مُختَلِفان فَمَن أحَبَّ الدُّنیا وَ تَوَلّاها أبغَضَ الآخِرَة وَ عاداها». (حکمت 103 نهجالبلاغه)
