قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

زن و مرد در تکوین عالم

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

تسویه، طبق آیات کلام‌الله، یکی از مراحل ایجاد و تکوین آدمی است. به نظر بنده، چیزی که از کنار هم گذاشتن آیات «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً (37 - کهف)» و «فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا (17 - مریم)» در مورد تسویه می‌شود فهمید، این است که تسویه، به معنای ظهور جنسیت در شیء است. یعنی وقتی چیزی تسویه می‌شود، در نسبت با چیز دیگری، صورت زوجیت پیدا می‌کند و با آن، مکمل هم می‌شوند. سواء در زبان فارسی، خیلی با مفهوم «چفت» و «جفت» نزدیک است و تسویه یعنی چفت‌سازی. در و چارچوب، چفت همند و تسویه شده‌اند. تسویه یعنی ظهور نوعی از نرینگی و مادگی در اشیاء که از اینجا، نسبت تسویه (از ریشه‌ی «سوی») با سَوئه (از ریشه‌ی «سوء») نیز روشن می‌شود. این دو مفهوم، چون فی‌الواقع از یک ریشه هستند، با هم قرابت معنایی دقیقی دارند به این معنا که سَوئه‌ی انسان، جسم و بدن دنیایی اوست که در آن، ظهور جنسیت او، انجام شده است و زوج و چفت و جفت دیگری شده است.

غایت خلقت لباس طبق قرآن، «تواری سوئه» است یعنی پوشاندن سَوئه و سَوئه، حجم بدن انسان است که توجه و اقامه‌ی وجه انسان به سمت آن، همان حقیقت هبوط انسان است. مرد و زن طبق قرآن، لباس یک‌دیگرند یعنی ابزار و وسیله‌ی تواری سوئه هستند البته برای کسانی که نمی‌توانند لباس تقوا را بر کنند. لباس بودن مرد و زن به این نکته ارجاع دارد که مرد و زن، وسیله‌ی إطفاء و ارضای شرعی شهوت انسان هستند و شهوت انسان، اگر چه به لحاظ لذت، توسط نفس و روح، ادراک می‌شود اما مربوط به محدوده‌ی بدن و جسم و سوئه‌ی انسان است. اینکه وسوسه‌ی شیطان در جنت به شجره‌ی خُلد و مُلک لایَبلی که در واقع همان یوتوپیای لذت و فراغت است، زمینه‌ی نزع لباس حضرت آدم (ع) و حضرت حوا (س) را رقم می‌زند، به این معناست که والدین صدری انسان، متوجه سوئه‌شان شدند و از توجه به حقیقت و أولای وجود خود، انصراف وجه دادند و همین یعنی هبوط و ظهور دنیایی‌اش می‌شود توجه به جسم، توجه به ماده، توجه به دنیا، ماتریالیسم و این وانفسایی که ما در آن گرفتار آمده‌ایم یعنی مدرنیته.

زن، امانت‌دار رَحِم شده است و این بسیار موهبت بزرگی است برای زن. این رَحِم‌داری، نسبت و تطابق دقیق و حقیق و عمیقی دارد با آن لطیفه‌ی الهی که «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة». خداوند، خلیفه‌ی خود را در أرض، جعل کرده است و أرض، حقیقت باروری و حمل است. أرض و دنیا، ظاهراً رَحِم دوم انسان است اما در واقع، یک رَحِم بیشتر وجود ندارد و آن زن است. مرد، آسمان است و تا آبی از آسمان بر زمین نبارد، زمین بارور نخواهد شد. حضرت زهرای مرضیه، کوکب أرض است و أمان اهل أرض، چنانی که ستاره‌های آسمان که همان اولیای خدایند، أمان آهل آسمان. زمین، مادر انسان است و تکنولوژی، تجاوز به زمین و وای بر انسان جدید از این فسق و فجور و فاحشه‌ای که اسمش را گذاشته است پیشرفت در حالی که «ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمین‏» و البته جوابشان را حضرت پروردگار فرموده‌اند: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا یُعْجِزُون‏»، گمان نکنید پیشرفت کرده‌اید ای کفار، شما قطعاً عاجزید.

ولایت، نظام امت است و اگر این نظام از خانواده شروع نشود، در امت هم تزلزل خواهد یافت. مرد، به شرط جعل در سلسله‌ی الهی ولایت، ولیّ أمر اهل بیت خود است و عصیان او، قهر و سَخَط خداست. اگر بنا بود که رسول الله (ص)، امر کند که أحدی، أحدی را سجده کند، وجود مبارکشان فرموده‌اند که امر می‌کردم، زن، زوجش را سجده کند. تعدد در ولیّ، زندگی را به نابودی می‌کشاند چنانی که حاکمیت شورایی، جامعه را به قهقرا. اینکه گفته شده است که مرد می‌تواند تعدد أزواج داشته باشد، اما زن نمی‌تواند، از همین جا روشن می‌شود چرا که تعدد در ولیّ، حرام است اما تعدد در متولی و ولایت‌پذیر، ممکن است. حتی غربی‌های هم قائل به وحدت فرماندهی هستند و مثلاً هیچ‌گاه، در زمین فوتبال، دو داور نمی‌گذارند!

من نمی‌خواستم این را بگویم اما روایت هست که بر زن، أعظَمُ النّاسِ حَقَّاً، زوج و شوهرش است و بر مرد، أعظَمُ النّاسِ حَقَّاً، مادرش است. حقیقت ولایت، مادری است و مادر همه‌ی ما، حضرت اُمُّ الأئمه، حضرت سیده‌ی نساءالعالمین، حضرت باطن‌البواطن نبوت، حضرت سِرِّ سِرِّ سِرِّ ولایت، حضرت باطن سوره‌های مریم و نساء و کوثر و هل أتی و نور و قیامت، حضرت روح لیلۀ‌القدر و حضرت حقیقت مظلومیت است که بدون تحمل ولایت ایشان، هیچ ولایتی، مقبول و منتهی به ربوبیت الله نخواهد بود. علی علیه‌السلام، حقیقت نهار است و فاطمه سلام‌الله علیها، حقیقت لیل و عجیب است که شب، محرم و مکمن اسرار الهی است و شب، چشمه‌های جوشان ملکوت، در زمین جاری می‌شود و شب، براق معراج مومنین و متقین است. شب، حقیقت مظلومیت و غربت است و البته شب، هر چه در سیاهی ستر و حجاب، فروتر برود، عزیزتر است. بیخود نیست که حجاب برتر، رنگ سیاه، بر خود دیده است و نیز بیخود نیست که عریانی زن در دوران مدرن، درست به لحاظ تاریخی، منطبق شده است با اختراع الکتریسیته و چراغ‌هایی رهزن که شب را از انسان، سلب کرده‌اند.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۵
ــ ــشــمــســ

نظرات  (۴)

جالب هست که بدانید در علوم بایولوژیک هم جنسیت انسان در حدود سه ماهگی و یعنی همان زمان سویت در مراحل خلقت رقم میخورد.
اما جنین پیش از این به شکل پیش فرض ماده است.

در مورد بخش دوم صحبتتون. مبتنی بر آیه 223 سوره بقره زن «حرث» هست. و حرث پیش از احیاء ارض است. یعنی در واقع حرث شکل حیات یافته ی ارض است که همان طور اشاره کردید به ماء احیا می گردد.
در اساطیر زن زمین و مرد آسمان است. در روایتی هعم در علل الشرائع این تعبیر در ارتباط با زن و مرد آمده است.

ولایت ارحام را هم می توان در نسبت با «اولوالارحام» در سلسله مراتب ارحام در نظام رحامت دید.
جالب هست بدانید در آیه 22 سوره محمد نیز قطع رحم با فساد در ارض مرتبط دانسته شده
فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ



پاسخ:
سلام
البته منظورم از جنسیت، جنسیت جسمی نیست صرفا چون به نظر بنده اگر در روح و نفس و حقیقت زن و مرد، فرقی وجود نمی‌داشت، جنسیت جسمی اینها هم افتراق نمی‌یافت. چون جسم، ظهور آن باطن است و متناسب با آن، ظهور می‌یابد. اصل قصه به همان فرق جلال و جمال الهی می‌رسد احتمالاً.
در مورد سویت هم، در حاشیه عرض کنم که لفظ درست، «تسویه» است و سَوَّیْت، باب متکلم وحده است که در کاربرد، همواره بایستی مصدر را استفاده نمود مانند تصویر و ترکیب و تعدیل که اینها هم از مراحل ایجاد و تکوین انسانند.
در مورد حرث هم درست فرمودید، با این اضافه که «حرث» بودن زن، با «نسل» بودن مرد، منطبق و مناسب است که در آن آیه هم کنار هم آمده‌اند. نظام رحامت هم تعبیر جالبی بود و تا حالا نشنیده بودم شاید هم دقت نکرده بودم! البته ناگفته نماند که این بنده، حقیقت وصل و قطع رحم را، رحم ایمانی می‌دانم یعنی رحمی که بر پایه‌ی ولایت تعریف می‌شود. یعنی مومنین از یک رحم هستند و قطع این رحم یعنی فساد فی الارض که حقیقت آن، غصب مقام ولایت توسط بوزینگان است و تبعید مردم از دور امام و ولی امر.
یک لایه‌ی دیگر از قطع رحم هم به ارتباط انسان با طبیعت بر می‌گردد و مبنای حفظ محیط زیست (بیئت در نگاه قرآنی)، به اینجا برمی‌گردد. رحم دوم انسان، دنیا و طبیعت دنیایی است که مادر انسان است و تکنولوژی، تجاوز به این مادر است. تمدن جدید، مولود این تجاوز است و وای بر بشر جدید.

در مورد وبلاگ هم، حتما و یقینا حکمتی داشته است که یا از گناه‌کاری ما و قصور و تقصیرات ماست یا هر چیز دیگر. بنده حقیقتا ناراحت نشدم فقط اندکی حالم گرفته شد :) در مورد زحماتی هم که متقبل شدید، بسیار متشکرم. آن آرشیو هم به نظرم همان Cache گوگل را کپی می‌کند شایدم هم نه. اگر بلاگفا، نسخه‌ای از مطالب داشت و داد که بنده یک جا می‌گذارم اگر هم نداد و احیانا کسی به مطلبی نیاز پیدا کرد، یا خودش زحمت بکشد و تولید کند و یا اگر بنده در آرشیو شخصی (باورتون نمی شد، نه!) داشتم، ارائه می‌کنم.
التماس دعا
سلام
حرث بودن زن بیشتر با حارث بودن مرد انطباق دارد تا نسل بودن او. چون حرث یا حارث بیشتر نقش است و جایگاه، اما نسل محصول زوجیت حرث و حارث است.
نظام رحامت هم جعل بنده است که در پایان نامه ام آورده ام.(در شش سطح. از رحم سطح یک تا رحم سطح شش)
در مورد رحم ایمانی هم که فرمودید صحیح هست. اما مراتب مختلفی دارد که یکی از مراتب آن ارتباطات رحمی در نظام خویشاوندی رایج است که می شناسیم، یکی از لایه های آن رحم ایمانی و لایه دیگر آن ارتباط انسان با طبیعت هست همان ظور که فرمودید.
 در آیه 6 سوره احزاب
النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فی‏ کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً
که اولولارحام آمده است رسول الله (ص) در مرتبه ی اول قرار می گیرند.


التماس دعا
پاسخ:
سلام
خب آن شش سطح را منتشر بفرمایید ببینیم.
حارث به نسبت محروث است، مُحرِث به نسبت مُحرَث است و این دومی، قرآنی‌تر است. (63 واقعه). نسل، محصول زوجیت است اما نهایتا ارجاع به مرد می‌شود. و البته به لحاظ مفهومی، معنای سقوط هم می‌دهد و نزدیک به مفهوم نزل است. و این به معنای این نیست که حرف شما، اشتباه باشد. در مبارکه‌ی «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِینٍ» هم نسل را با ماء، تقریب کرده است خداوند. یعنی نسل، نسبتی با ماء دارد و از سمت مرد و آسمان، منتقل می‌شود.
شش سطح خیلی پیچیده نیست و تبیین فقط در حوزه ی خانواده شکل گرفته است و در بهترین حالت یک خانواده ی رحمی (یا حرث محور) شش لایه دارد.
لایه ی اول رحم سطح 1
لایه دوم رحم سطح 2 که فرزندان رحم سطح یک هستند
لایه سوم رحم سطح 3 نوه ها/احفاد
لایه چهارم رحم سطح 4 نواده ها/نتیجه ها
لایه پنجم رحم سطح 5 نبیره ها
و در نهایت لایه ششم ندیده ها

خانواده ی غربی نهایتا دو  و در بهترین حالت سه لایه است.
خانواده ی طراز این شش لایه را دارد
که ممکن است با تهدید های سیستمی طلاق، زنا، تأخیر در ازدواج، قطع رحم و ... روبرو شود. که هرکدام از این موارد یک اختلال در این نظام ایجاد میکند.
مثلا تأخیر در ازدواج هم لایه های نظام رحامت را به چهار یا سه لایه کاهش میدهد و ابعاد آن را کوچک میکند.
ان شاء الله نمودارش رو آپلود میکنم لینکش رو میگذارم. (در این نمودار می توان محرمیت ها را از مرکز به بیرون و از بیرون به مرکز هم تبیین کرد)

اما در مورد حرث و حارث و محروث
دقیقا مفهوم حارث هم در همان آیات سوره واقعه تبیین می شود.
حرث و حارث و محروث سه رکن اصلی خانواده ی حرث محورند (توی پرانتز عرض کنم خانواده ی حرث محور سلول های اصلی نظام رحامتند)که هرکدام در ارتباط و تعامل با یکدیگر در جایگاه خود قرار دارند.
زن در جایگاه همسری و مادری خود حرث است برای زایش و باروری
مرد در جایگاه همسری و پدری خود حارث هست برای حفظ و حصن، احیا، و بارور سازی حرث (حراثت به شکل اعم و قوامیت به شکل اخص)
با ساده ترین عبارت می توان گفت: حارث (مرد)، محروث (نطفه)، را در حرث وجود زن می کارد و آن را بارور می سازد.

منظور شمارو از مُحرِث و مُحرَث متوجه نشدم.
منوظورتون فاعلیت یا عدم فاعلیت محروث هست؟

حرث در چیستی خود مکانی لست که امکان زایش و باروری دارد
در چرایی خود برای زایش و باروری است
و در نهایت در چگونگی خود ارض به ماء احیاء، و حرث می شود.

ماء در اینجا همان نطفه است که می شود نسل

بیشتر بخواهم توضیح بدهم باید کل پایان نامه را توضیح دهم.
ان شاء الله کار منتشر شد مطالعه بفرمایید.




پاسخ:
خیلی نگاه خوب و چارچوب‌داری است. نکته‌ی مهم هم همانی است که خودتان فرموده‌اید: «فقط در حوزه ی خانواده شکل گرفته است». کل این چیزی که زحمت کشیده‌اید، یک لایه‌ی آن چیزی است که بنده عرض کردم. البته من هنوز تنظیمش نکرده‌ام اما یک لایه‌اش این است، یک سطحش، ولایت ایمانی و رحم ایمانی و یک سطحش هم رحم طبیعت دنیایی و یک سطحش هم رحم روح. یعنی رحم جسم، رحم نفس و رحم روح متناسب با رحم مادر، رحم دنیا، رحم برزخ و تولد از رحم برزخ، رفتن به ملاقات ربّ است.
محرث و محرث، مربوط به آیه 63 واقعه است که آنجا، ثلاثی مزید است و مسئله بر سر إحراث است که زرعش با خداست. هم کشاورزی را می‌گیرد و هم در لایه‌های بطنی، فرزند و عمل و ... . حرث، ثلاثی مجرد است و قطعا قبول دارید که ابواب، معنا را تغییر داده و مثلا، متزاید یا متضاعف می‌کنند. نهایتا منظور من این است که تولای آن جریان خاص مذکور در آیه‌ی 205 بقره، هلاکت حرث و نسل را منتج می‌شود و این هلاکت، هلاکت زنانگی و مردانگی است- نه فقط زنها و مردها.
بابت پلات هم ممنون. انصافا زیبا بود.
در ضمن، کلمه پلت، یکی از الفاظ غلطی است که توسط استاد، باب شده است متاسفانه. اصل کلمه، Plot است یعنی طرح و رسم و نمودار.
موتورهای جستجو و رنک بلاگ و این چیزها هم برای بنده، موضوعیت ندارد. دو نفر آدم که مطالب را درست بخوانند، بهتر از انبوهی است که فقط نوک می‌زنند. اگر کسی را خدا بخواهد به سمت چیزی جهت بدهد، همه‌ی گوگل و NSA و یاهو و... هم که برخیزند، کف روی آب هم نخواهند بود :)
لینک پلت نظام رحامت
http://bayanbox.ir/view/1402058813029781746/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AA.jpg

لازم به توضیح هست که در این نظام، از مرکز، رحم سطح یک به همه ی لایه ها محرم است و نسبت به همه ی افراد حرمت ازدواج دارد
و از رحم سطح دو به بعد به شکل قطاعی به لایه های بعد محرمند و حرمت ازدواج هم در نسبت با آن ترسیم می شود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی