زن و مرد در تکوین عالم
تسویه، طبق آیات کلامالله، یکی از مراحل ایجاد و تکوین آدمی است. به نظر بنده، چیزی که از کنار هم گذاشتن آیات «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً (37 - کهف)» و «فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا (17 - مریم)» در مورد تسویه میشود فهمید، این است که تسویه، به معنای ظهور جنسیت در شیء است. یعنی وقتی چیزی تسویه میشود، در نسبت با چیز دیگری، صورت زوجیت پیدا میکند و با آن، مکمل هم میشوند. سواء در زبان فارسی، خیلی با مفهوم «چفت» و «جفت» نزدیک است و تسویه یعنی چفتسازی. در و چارچوب، چفت همند و تسویه شدهاند. تسویه یعنی ظهور نوعی از نرینگی و مادگی در اشیاء که از اینجا، نسبت تسویه (از ریشهی «سوی») با سَوئه (از ریشهی «سوء») نیز روشن میشود. این دو مفهوم، چون فیالواقع از یک ریشه هستند، با هم قرابت معنایی دقیقی دارند به این معنا که سَوئهی انسان، جسم و بدن دنیایی اوست که در آن، ظهور جنسیت او، انجام شده است و زوج و چفت و جفت دیگری شده است.
غایت خلقت لباس طبق قرآن، «تواری سوئه» است یعنی پوشاندن سَوئه و سَوئه، حجم بدن انسان است که توجه و اقامهی وجه انسان به سمت آن، همان حقیقت هبوط انسان است. مرد و زن طبق قرآن، لباس یکدیگرند یعنی ابزار و وسیلهی تواری سوئه هستند البته برای کسانی که نمیتوانند لباس تقوا را بر کنند. لباس بودن مرد و زن به این نکته ارجاع دارد که مرد و زن، وسیلهی إطفاء و ارضای شرعی شهوت انسان هستند و شهوت انسان، اگر چه به لحاظ لذت، توسط نفس و روح، ادراک میشود اما مربوط به محدودهی بدن و جسم و سوئهی انسان است. اینکه وسوسهی شیطان در جنت به شجرهی خُلد و مُلک لایَبلی که در واقع همان یوتوپیای لذت و فراغت است، زمینهی نزع لباس حضرت آدم (ع) و حضرت حوا (س) را رقم میزند، به این معناست که والدین صدری انسان، متوجه سوئهشان شدند و از توجه به حقیقت و أولای وجود خود، انصراف وجه دادند و همین یعنی هبوط و ظهور دنیاییاش میشود توجه به جسم، توجه به ماده، توجه به دنیا، ماتریالیسم و این وانفسایی که ما در آن گرفتار آمدهایم یعنی مدرنیته.
زن، امانتدار رَحِم شده است و این بسیار موهبت بزرگی است برای زن. این رَحِمداری، نسبت و تطابق دقیق و حقیق و عمیقی دارد با آن لطیفهی الهی که «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة». خداوند، خلیفهی خود را در أرض، جعل کرده است و أرض، حقیقت باروری و حمل است. أرض و دنیا، ظاهراً رَحِم دوم انسان است اما در واقع، یک رَحِم بیشتر وجود ندارد و آن زن است. مرد، آسمان است و تا آبی از آسمان بر زمین نبارد، زمین بارور نخواهد شد. حضرت زهرای مرضیه، کوکب أرض است و أمان اهل أرض، چنانی که ستارههای آسمان که همان اولیای خدایند، أمان آهل آسمان. زمین، مادر انسان است و تکنولوژی، تجاوز به زمین و وای بر انسان جدید از این فسق و فجور و فاحشهای که اسمش را گذاشته است پیشرفت در حالی که «ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمین» و البته جوابشان را حضرت پروردگار فرمودهاند: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا یُعْجِزُون»، گمان نکنید پیشرفت کردهاید ای کفار، شما قطعاً عاجزید.
ولایت، نظام امت است و اگر این نظام از خانواده شروع نشود، در امت هم تزلزل خواهد یافت. مرد، به شرط جعل در سلسلهی الهی ولایت، ولیّ أمر اهل بیت خود است و عصیان او، قهر و سَخَط خداست. اگر بنا بود که رسول الله (ص)، امر کند که أحدی، أحدی را سجده کند، وجود مبارکشان فرمودهاند که امر میکردم، زن، زوجش را سجده کند. تعدد در ولیّ، زندگی را به نابودی میکشاند چنانی که حاکمیت شورایی، جامعه را به قهقرا. اینکه گفته شده است که مرد میتواند تعدد أزواج داشته باشد، اما زن نمیتواند، از همین جا روشن میشود چرا که تعدد در ولیّ، حرام است اما تعدد در متولی و ولایتپذیر، ممکن است. حتی غربیهای هم قائل به وحدت فرماندهی هستند و مثلاً هیچگاه، در زمین فوتبال، دو داور نمیگذارند!
من نمیخواستم این را بگویم اما روایت هست که بر زن، أعظَمُ النّاسِ حَقَّاً، زوج و شوهرش است و بر مرد، أعظَمُ النّاسِ حَقَّاً، مادرش است. حقیقت ولایت، مادری است و مادر همهی ما، حضرت اُمُّ الأئمه، حضرت سیدهی نساءالعالمین، حضرت باطنالبواطن نبوت، حضرت سِرِّ سِرِّ سِرِّ ولایت، حضرت باطن سورههای مریم و نساء و کوثر و هل أتی و نور و قیامت، حضرت روح لیلۀالقدر و حضرت حقیقت مظلومیت است که بدون تحمل ولایت ایشان، هیچ ولایتی، مقبول و منتهی به ربوبیت الله نخواهد بود. علی علیهالسلام، حقیقت نهار است و فاطمه سلامالله علیها، حقیقت لیل و عجیب است که شب، محرم و مکمن اسرار الهی است و شب، چشمههای جوشان ملکوت، در زمین جاری میشود و شب، براق معراج مومنین و متقین است. شب، حقیقت مظلومیت و غربت است و البته شب، هر چه در سیاهی ستر و حجاب، فروتر برود، عزیزتر است. بیخود نیست که حجاب برتر، رنگ سیاه، بر خود دیده است و نیز بیخود نیست که عریانی زن در دوران مدرن، درست به لحاظ تاریخی، منطبق شده است با اختراع الکتریسیته و چراغهایی رهزن که شب را از انسان، سلب کردهاند.
اما جنین پیش از این به شکل پیش فرض ماده است.
در مورد بخش دوم صحبتتون. مبتنی بر آیه 223 سوره بقره زن «حرث» هست. و حرث پیش از احیاء ارض است. یعنی در واقع حرث شکل حیات یافته ی ارض است که همان طور اشاره کردید به ماء احیا می گردد.
در اساطیر زن زمین و مرد آسمان است. در روایتی هعم در علل الشرائع این تعبیر در ارتباط با زن و مرد آمده است.
ولایت ارحام را هم می توان در نسبت با «اولوالارحام» در سلسله مراتب ارحام در نظام رحامت دید.
جالب هست بدانید در آیه 22 سوره محمد نیز قطع رحم با فساد در ارض مرتبط دانسته شده
فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ