همهی توافق ژنو و لوزان و مذاکرات و قدمزدنها و همه و همه چیزی که این دو سال اخیر سرتاسر دیپلماسی جمهوری اسلامی را تشکیل داده است، یک طرف، این نکتهی دقیقی که استراتژیستهای آمریکایی به آن اشاره کردهاند، یک طرف.
همین یکی کافی است که روشن شود، این دیپلماسی، دیپلماسی وابستگی است و شاهبیت آن، نقض استقلال کشور است. ریچارد نِفیو، در مقالهای که ذوق و شوق آمریکایی، از سر و رویش میبارد، در سایت بروکینگز نوشته است، سازش و رضایت مهمی که در وضعیت ایران در برنامهی هستهای رخ داد و ایران آن را پذیرفت و شروع آن، توافق ژنو بود، «قبول نقشآفرینی 5+1 و به طور خاص آمریکا در فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری برنامهی هستهایاش» است. و تاکید میکند که این اتفاق، که دخالت رسمی در امور داخلی ایران است، در حالی است که ایران کشوری است که شدیداً به استقلال خود افتخار میکند. در ادامه هم مینویسد که یک چنین طرز فکری در آنچه که در لوزان هم گفته شده است، وجود دارد و بیان شده است.
بر باد رفتن استقلال کشور و باز شدن دست اجنبی در مسایل داخلی کشور که یکی از بزرگترین رهاوردهای انقلاب اسلامی است، با ضعف دیپلماتیک این دولت، مخدوش شده است و بزرگترین دشمنان این سرزمین را به پایکوبی، کشانده است و خدمتی که این دولت به صهیونیسم و شیطان بزرگ میکند، از خدمتی که خائنان منطقه به آنها میکنند، برایشان جذابتر است.