قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم ابن سینا» ثبت شده است

Physician به معنای پزشک است و نه طبیب. طبیب باید حکیم باشد و فقط چنین انسان‌هایی هستند که حق دارند امراض انسان را درمان کنند و این هم از عجایب و عبرت‌های این روزگار است که افرادی به صرف گرفتن یک مدرک دانشگاهی، در مورد بدن انسان نظر می‌دهند. حکیم، کسی است که بدن انسان را مجزای از نفس و روح او نمی‌بیند و طی یک سیر از کل به جزء و از عالم اجمال به عالم تفصیل، علت امراض را یافته و آن علت را علاج می‌کند، نه اینکه معطوف به جسم و فعل و انفعالات شیمیایی آن بشود. مصداق نسبتاً فعلیت‌یافته‌ای از چنین روی‌کردی، «ابن سینا» است.

فیلم Physician یا Medicus، البته دقیقاً همین نگاه به ابن سینا و نیز به علم را هدف گرفته است. این فیلم، مقتبس از یک رمان آمریکایی است که توسط نوح گوردون یهودی، نوشته شده است. منظور از Physician یا پزشک در این فیلم، اصلاً ابن سینا نیست بلکه منظور «رابرت کول» است. در این فیلم، یک جوان مسیحی آنگلوساکسون با نام رابرت کول، از انگلیس به راه می‌افتد و در پی آوازه‌ی جهانی ابن سینا، به اصفهان می‌آید تا از او درمان بیماری‌ها را یاد بگیرد. در بین راه عاشق دختری یهودی می‌شود به نام «ربکا» که او هم اتفاقاً به اصفهان می‌آید. پس از یک سلسله اتفاقات در اصفهان، این دو به هم می‌رسند.

 

قصه‌ی فیلم، یک قصه‌ی تکراری هالیوودی است و فیلم البته آلمانی است. فضای شهر اصفهان، و همچنین فرهنگ و پوشش مردمان این شهر، به شدت عربی و غیر ایرانی است و شاید یکی از دلایلش هم این باشد که بخش‌هایی از فیلم، در مراکش ساخته شده است و اکثر بازیگرانش هم عربند. از ایرانیت مردمان اصفهان، فقط چند دیالوگ پس‌زمینه، آن هم به زبان عامیانه‌ی امروز مردم ایران وجود دارد که همان هم از زبان بازیگران در صحنه، نیست و کاملاً در مرحله‌ی صداگذاری، اضافه شده است و خیلی هم ناشیانه. این قدر فیلم با تاریخ ایران، غریب است که حتی مرحوم ابن سینا، «ریش پروفسوری» دارد! 


در این فیلم، چهار جریان در شهر اصفهان با هم درگیرند، حکومت یک شاه هوس‌ران و شراب‌خوار به نام علاءالدوله، جریان علمی و مدرسه‌ای ابن سینا، جریان اعتراضی شیعی افراطی با نام Imam and his Mullahs و معترضان وحشی سلجوقی. این جریان‌ها، به شدت نمادین و امروزی هستند و دقیقاً در جهت انطباق با گزاره‌های امروز، طراحی شده‌اند.

تصویر بزرگ‌تر = کلیک روی عکس!

هدف فیلم این است که نشان دهد در ایران، علم در حال پیشرفت بود، اما مثلث «شاهان مست»، «امام و ملاها» و «سلجوقیان وحشی»، هر کدام به طریقی، مانع و مخالف با آن شدند و البته، جریان امام و ملاها، با رویکرد تکفیر و حکم اعدام، به شدت با علم، دانشگاه و پیشرفت، مبارزه کردند. عموم جامعه‌ی اصفهان هم به عنوان نماد مردم ایران، در فیلم، چند بار نشان داده می‌شوند و همواره در حال رقص و عیش و عشرتند و اساسا در معادلات، بی‌تأثیر.

غایت فیلم، القای این است که Imam and his Mullahs، با علم مخالفند و به خاطر همین بود که روند تاریخی پیشرفت علم در ایران، شکست خورد و ادامه‌ی آن به غرب، منتقل شد. رابرت، نماد انسان نوعی آنگلوساکسون مسیحی است که از انگلیس به اصفهان می‌رود و شاگرد زرنگ کلاس ابن سینای ساینتیست و نه ابن سینای عالم، می‌شود و تمدن علمی جدید را شکل می‌دهد. تا قبل از چند دقیقه‌ی آخر، تعابیر حکیم و طبیب در نسبت با درمان‌گران استفاده می‌شود و در آخر فیلم، با استفاده‌ی هوشمندانه از واژه‌های «Physician» و «Hospital»، تغییر پارادایم صورت می‌گیرد.

علم در این فیلم، به معنای ساینس است و طب ابن سینا، یک پزشکی ساینتیفیک است و این در حالی است که اتفاقاً موفقیت ابن سینا در طب، به دلیل نسبتی بوده است که با حکمت و حقایق مجرد این عالم و اندیشه‌ی همان جریانی برقرار کرده است که در فیلم، ذیل نام امام و ملاها، با عمامه‌های نمادین سیاه، افراطی و خائن و ضد علم نشان داده می‌شوند. ابن سینا، خود، ملا بوده است و در هیچ کجای تاریخ نیامده است که مأموریت آینده‌ی تولید علم را به غربی‌ها داده باشد، چنانی که در انتهای فیلم، این مأموریت را به رابرت انگلیسی می‌دهد.

یهودیان هم در اصفهان هستند و در آنجا زندگی می‌کنند و البته امام و ملاها، مخالف آنانند و یهودیان هم مثل همیشه، مظلوم و سازگار. ربکا، معشوقه‌ی رابرت، دختری یهودی است که زن یکی از بزرگان یهودی می‌شود و در حالی که زن اوست، از معشوق خود یعنی رابرت، باردار می‌شود و در نهایت با او به لندن بر می‌گردد و بنیان پزشکی مدرن را می‌گذارد. فرزند حرام‌زاده‌ی یک مسیحی انگلوساکسون و یک دختر یهودی، همین تمدن مدرن است که عجیب است حاضر شده‌اند آن را حرام‌زاده نشان دهند. تمدن ساینتیستیک مدرن، محصول لقاح نامشروع تفکر مسیحیت انگلوساکسون و تفکر یهودی است، و رابرت و ربکا در این فیلم، دو کاراکتر این داستان نیستند، بلکه دو صورت نوعی یا Type در قصه هستند که صورت مثالی دو جریان تاریخی فکری را تشکیل می‌دهند.

غربی‌ها به دروغ، یک چنین فیلم‌های بزرگ و گسترده و البته اثرگذاری برای تاریخ ما می‌سازند و سینماگران ما، خیلی از آپارتمان‌های شمال شهر تهران، فاصله بگیرند، از «پل چوبی» پایین‌تر نمی‌آیند، تازه آن هم از توهمات نوستالژیک پل چوبی! وقتی هم که یک اثر خوبی مثل «راه آبی ابریشم»، ساخته می‌شود که می‌توان از آن به عنوان سینمایی‌ترین تببین مسئله‌ی ولایت فقیه به صورت غیرمستقیم، در 36 سال اخیر نام برد، خواسته یا ناخواسته، به دلایل ساده‌ای مثل رنگ چشم‌های بازیگر اصلی، اصلاً به آن توجه نمی‌کنیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۲۰
ــ ــشــمــســ