جاهلیت، به معنای بیسوادی و عدم توانایی نوشتن و خواندن و مثلاً نداشتن تکنولوژی و ابزار پیشرفته نیست که اگر چنین فهمی از جاهلیت، فراگیر شود، دیگر در روزگار امروز، خبری از این جاهلیت در جهان نیست و باید فاتحهی دین و دینداری را خواند. غایت دین، جاهلیتزدایی از انسان است و اگر چنین تبیین شود که جاهلیت، یعنی بیسوادی و زندگی بیابانی و چیزهایی از این قبیل، دیگر در این روزگار سیطرهی مدرنیته، نیازی به دین نیست چرا که جاهلیتی از این جنس، وجود ندارد.
به صراحت قرآن، جاهلیت فقط یک دوره نیست و از اینجا روشن میشود که اساساً جاهلیت، فراتر از زمان، باید صورت یک وضعیت خاص داشته باشد و لذا، این وضعیت، چیزی نیست که یک بار در تاریخ، رخ داده باشد و دیگر تمام شده باشد. وضعیت جاهلیت، در سیر أکواری عالم، همواره در دورانی، روی خواهد نمود و بشریت، تا در اعماق وضعیت جاهلیت فرو نرود، قابلیت هدایت و توبه، پیدا نمیکند. پایان جاهلیت، همواره منادیانی دارد که در واپسین لحظات جاهلیت، اجتماع کرده و قیام میکنند و هم اینانند که طلایهداران سمت و سوی تحولات حقیقی در هر دورهی جاهلی، خواهند بود.
عقل، نقطهی مقابل جهل است و مستقیم و بلاواسطه، مورد خطاب قول و امر و نهی خداوند. عقل، حجت عالم انفس وجود انسان است، و نبی، حجت عالم آفاق وجود انسان و از این رو، نبی، ظهور عقل است در عالم بیرون. و غایت بعثت، کشف دفائن عقول. انسانِ مطیع عقل، بندهی مطیع خدا خواهد بود و اگر انسان، عقل خود را به تمامی، به فعلیت برساند، به مقام انسان کامل میرسد و از این روست که به معصوم، «عقل کل» هم گفته شده است.
در روایت معروف جنود عقل و جهل، حضرت صادق آل محمد (ع)، چنین میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقْتُکَ خَلْقاً عَظِیماً وَ کَرَّمْتُکَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِی قَالَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ظُلْمَانِیّاً فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ یُقْبِلْ فَقَالَ لَهُ اسْتَکْبَرْتَ فَلَعَنَهُ و ... ». مطابق با این روایت، عقل، بلاواسطه، مورد خطاب قول إدبار و إقبال خداوند، قرار گرفته است و مطابق امر الهی، عمل کرده است و اما جهل، پس از امر إدبار، فرمان إقبال خداوند را، اطاعت نمیکند و مورد لعن قرار میگیرد.
جهل یعنی «إدبار أمر خدا». انسان پشتکرده به امر خدا، جاهل است و وضعیتی که بشریت در ساحت جمعی، إدبار و رویگردانی از امر خدا را صورت میبخشد، وضعیت جاهلیت است که در دورهای از زمان، ظهور مییابد. عاقلیت، «إقبال امر خدا» است و جاهلیت، وضعیت پشت کردن انسان به امر خدا و مگر نه اینکه یکی از ذاتیات مدرنیته، پشت کردن به امر خداوند است.
بنا بر مبارکهی 33 سورهی یوسف(ع)، حضرت یوسف (ع) به خداوند میگوید اگر نیرنگشان را از من دور نکنى، أَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ، از جاهلین میشوم. این «از جاهلین شدن» نشان میدهد که جاهلیت، ماهیت عدمی ندارد و بلکه ماهیت وجودی و شدنی دارد. اگر منظور، سواد و دانشهای تجربی و مادی و این مسایل باشد که با گناه و معصیت، از بین نمیرود که انسان جاهل شود.
جهان مدرن، جهان إدبار امر خدا و جاهلیت جدید است و انقلاب اسلامی ایران، واقعهای است که عالم را آبستن فروپاشی این جاهلیت و توبهی بشریت کرده است و دیر نیست روزی که در تحقق غایات موعود بعثت، فجر انقلاب اسلامی، به صبح ظهور حقیقت، پیوند بخورد.