رویکردشناسی ماهوی ابزار
ابزار، به لحاظ ماهیتی، یا محصول تجرید حِکمی هستند و یا محصول و مأخوذ از انتزاع فلسفی. در تجرید که جانمایهی حکمت است، ابزار، وجودی إتحادی، إتسّاعی و إتصالی با وجود انسان دارند یعنی متحد با انسان و توسعه و امتداد قوای جسمانی انسان هستند. ابزار در این رویکرد، وابستهی به انسان و تابع وجود انسان و مخدوم و مسخّر انسان هستند به نحوی که بدون انسان، هیچ موجودیت و موضوعیتی ندارند. ابزاری همچون بیل و چکش و شمشیر و چاقو و کلنگ و تیر و کمان و نیزه، چنین وضعی دارند.
اما در نگاه انتزاع فلسفی، طبق طبع انتزاع، ابزار نیز، وجودی إفتراقی و إستقلالی و إنفصالی از وجود انسان مییابند. یعنی خودشان، مستقل و منفصل از وجود و ارادهی انسان، موضوعیت دارند و نهایتاً این انسان است که مخدوم و مسخّر این ابزار میشود. نسبت انسان با این ابزار، صرفاً در حد یک خادم و مرکب است یعنی مثلاً نیاز ارهی برقی به انسان در حد نیاز به یک پایه است که خود ارّه، کار برش را انجام میدهد فقط انسان باید ارّه را نگه دارد که نیفتد. عمدهی ابزار الکتریکی، چنین وضعی دارند و اگر یک پایه با قدری از هوشمندی برای آنها ساخته شود، دیگر نیازی به انسان ندارند و مستقل و منفصل از انسان، هویت و موضوعیت مییابند.
ابزار دیگری مثل دوربینهای عکاسی یا فیلمبرداری، چون حافظه دارند، به قدری از نفسانیت، مجهز شدهاند. انسان، تصاویر و صورتها را در نفس خود ذخیره میکند و به هنگام نیاز، به آنها رجوع کرده و آنها را تصور میکند، دوربین نیز چنین خاصیتی پیدا کرده است که تصاویر را در خود نگه میدارد. حفظ اطلاعات نیز، که در کامپیوترها و ابزار مجهز به حافظه، انجام میشود، چنین وضعی دارد. چون انسان نیز اطلاعات را در نفس خود حفظ و نگهداری میکند و به موقع لازم، به آنها رجوع کرده و تذکّر میکند. ابزار جدید که عنوان تکنولوژی بر خود گرفتهاند، چون به غایت اتوماسیون، ظهور یافتهاند، حدّی از نفسانیت را یافتهاند و لذا مستقل و منفصل از انسان، هویت یافتهاند و از این جهت، ماهیتاً با ابزار قدیم، فرق دارند.
انگار اینکه این ابزار نیز مانند ابزار قدیم، ظرف هستند و هر مظروفی را میپذیرند، به همین دلیل خطاست یعنی مثلاً اگر چاقو را هم میشود برای کشتن استفاده کرد و هم برای ذبح حیوانات، در مورد ابزار جدید، نمیتوان به همین راحتی تحلیل کرد و مثلاً گفت که موبایل را هم میتوان در راه خوب به کار برد و هم در راه بد؛ چرا که اقتضائات و موجباتی که ابزار جدید به انسان تحمیل میکند، ماهیتاً با ابزار قدیم، فرق میکند و میزان محدودیتی که ابزار قدیم برای ارادهی انسان و اختیار انسان، ایجاد میکند آن قدر کم است که حتی میتوان از آن اغماض کرد اما ابزار جدید، اراده و اختیار انسان را جهتدهی کرده و اصلاً خودش، به نحوی، واجد قدری از اراده شده است که در ساحت کلی، عالم دیگری را بنا میکنند، عالمی که روح حاکم بر آن و خون جاری در رگهای آن، الکتریسیته است.
به نظر این بنده، هنوز کسی از أبنای آدم در زیر آسمان دنیا، غیر از آن دسته از باطنبینان اهل فضل و کمال که قرنهاست لب فرو بستهاند، نتوانسته است به باطن الکتریسیته، برود و نسبت این نوع از تصرف در ظاهر عالم را با حقیقت عالم، کشف و فهم کند. بالاخره، الکتریسیته، محصول نوع خاصی از تصرف در عالم است و اینکه باطن این تصرف چیست، بر ما پوشیده است. شاید بتوان برخی از عوارض و اثرات این نوع از تصرف را فهمید اما باطن اصل تصرف الکتریکی، خیلی مبهم است و اینکه برخی از مسلمانان مدرن، الکتریسیته را به یک روایت از حضرت سِرِّ آنبیاء، امام علی علیهالسلام نسبت میدهند که فرمودهاند من از آب برای شما نور، درست میکنم، اصلاً وجهی ندارد و سطحیاندیشی نسبت به آن مقام مجمع أضداد و آن حقیقت قدرت الله است.