تقرب جسمانی و هبوط نفسانی
زن و مرد، جاذب یکدیگرند و در تقدیر و تکوین عالم، این جاذبیت، لحاظ شده است تا «بقاء زمینی بشر» و دوام نسل انسان در زمین، محقق شود. این جاذبیت، همراه با «لذت» است و اگر این لذت در آن، مستقر نشده بود، حتماً این دو، برای رفتن به سوی هم، مشوقی نداشتند و انسان به سرعت، نابود میشد. حکمت لذت در دنیا، همین است و اساساً اگر در شهوات مختلف انسان، مانند غذا خوردن، جمع با زوج و ...، لذتی وجود نداشت، انسان هم به سوی آنها نمیرفت. این کشش، بقاء انسان در زمین را رقم میزند اما مشروط. یعنی اگر خود همین لذت و جاذبیت، موضوعیت پیدا بکند و اصل بر آن قرار بگیرد، حتما در درازمدت، بقاء انسان را نیز، به خطر خواهد انداخت چنانی که اکنون، چنین شده است و نگرانی اصلی اهل تفکر و تأمل، همین است که انسان در حال انقراض است.
بقاء انسان در زمین، باید ذیل یک مسئلهی مهم دیگر قرار بگیرد تا در جهت حقیقی خود، محقق شود و آن، «کمال انسان» است. انسان، وجودی إستکمالی دارد و هر چیزی، چه لذایذ و چه نیازها و هر چیز دیگر، باید با این غایت خلقت انسان، میزان و معیار شود. جذابیتها، نیازها، لذایذ و مشتهیات انسانی، اگر در جهت غایت کمالی انسان باشند، حقیقی و صادق هستند و اگر نه، کاذبند و باطل.
تقرب جسمانی و أبدانی زن و مرد و نزدیک شدن أجسام و أبدان زن و مرد به هم، در هر صورتی که واقع شود، حتماً و قطعاً در نفس آنها مؤثر خواهد بود و خود را نشان خواهد داد. این تقرّب جسمانی، در باطن وجود آنها، هبوط نفسانی را رقم خواهد زد و در واقع، تقرب جسمانی، ظاهر هبوط نفسانی است و هبوط نفسانی، باطن تقرب جسمانی؛ حالا در هر صورت و شکلی که واقع شود؛ چه در خیابان باشد و چه در بیابان و چه در یک اتاق خالی و خلوت. کافی است انسانها منصفانه به نفس خودشان، رجوع کنند تا واقف به این حقیقت بشوند. این هبوط نفسانی اگر تا آخرین مراحل تقرب، پیش برود، منتج به تفصیل خواهد شد و اگر صورت شرعی نداشته باشد، تفصیل حرام خواهد بود.
وقتی زنها، به صورت عمومی و جمعی، در سطح جامعه، پراکنده شوند و در همه جا، ظهور داشته باشند، چه با حجاب و چه بی حجاب؛ این هبوط، صورت جمعی پیدا میکند و اصلاً یکی از دلایل رواج بیحجابی جسمی زنان و مردان، همین حضور و ظهور عمومی است یعنی اگر حضور عمومی زنان، رخ نمیداد، قطعاً بیحجابی هم این صورت عمومی را نمییافت. در روایت هست از حضرت رسول خاتم (ص) که برای زنان خود، لباسهای کم بخرید تا برای نشان دادن لباسها و زینتهای خود، خارج نشوند؛ و اگر گاهی شبههای وارد میشود مبنی بر اینکه اگر حجاب اینقدر مهم است، پس چرا میزان صراحت و تعداد آیات و روایات آن، اندک است، به دلیل نفهمیدن همین نکته است چرا که اساساً مبنا بر عدم حضور و ظهور عمومی زنان در سطح جامعه است مگر به ضرورت و در مواقع و موارد ضروری. به نظرم ارجاع به وصایای حضرت حیدر (ع) به امام حسن (ع)، کفایت میکند برای فهم این مهم. جامعهای که ظاهری مردانه و باطنی زنانه داشته باشد، نفوذناپذیر خواهد بود.
ممکن است که این حرفها، برای برخی خواهران و نیز برادران، سخت بیاید و قبولش، مستلزم برگذشتن از نفسانیات خودشان باشد، اما به هر حال، باید گفته شود و اگر کسی با این مسائل، مسئلهای دارد، نخست باید تکلیفش را با حضرت علی (ع) و نیز پیامبر خاتم (ص)، روشن کند و فیالمثل میتواند سندیت روایات و احادیث را زیر سوال ببرد! به نظر این بنده، زنان ایرانی به ظاهر مسلمان، تا به اعماق لجنزار شهوت جمعی، فرو نروند و انحطاط فراگیر اجتماعی را به چشم نبیینند، دست از مدرنیتهبازی و غربزدگی و «فمینیسم محجبه» و توجه به نفس أماره، بر نخواهند داشت و غرب نیز هر آن جایی است که انسان، متوجه و مأمور نفس أماره شود، چنانی که زنان مغربزمین به این ورطه، مبتلا شدهاند و ماندهاند که چه کنند با این جهل فراگیر. گفتن این حرفها، به معنای این نیست، که مردان، موجودات متعالی و فرهیختهای هستند و مثلاً به دنبال تطهیر آنها باشیم و اصلاً دعوای بر سر اینکه مشکل جلمعه، تقصیر مردان است یا زنان، سراب است و آدرس غلط و بازی نخودسیاه.
اگر یک عده انسان جسور پیدا میشدند و محققانه به مغربزمین میرفتند و مستندگونه، پای حرفهای زنان غربی مینشستند و نظر آنها را در مورد احکام مختلف دین اسلام در مورد زنان میپرسیدند، قطعاً حقایق فراوانی روشن میشد و شک نکنید که اگر روزی برسد که زنان جهان از زیر سیطره و استیلای رسانههای جمعی جهان جدید، خارج شوند، قطعاً جهان روی حقیقت را خواهد دید. زنان، مقهور و مغلوب رسانهها شدهاند و مردان، مقهور و مجذوب زینتهای زنان و اگر آن اولی، رخت بر بندد، مردان نیز آدم خواهند شد. گرایش مردان به رسانه، به دلیل وجود جذاب زنان در رسانههاست و اگر روزی برسد که مردان جامعه، چشمهای خود را و زنان جامعه، گوشهای خود را که مدخل قلوب آنهاست، از وحی رسانهها، باز پس گیرند، قطعاً اتفاقات مبارکی خواهد افتاد.
هبوط جمعی از این حیث، جامعه را به شأن «فی قَلْبِهِ مَرَض» میبرد و اگر در حالت معمول، یکسری افرادی هستند که در ساحت «الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَض» مستقر هستند، در این حالت جدید، ساحت جمعی انسان به این شأن خواهد رفت و گناه، معروف و عمومی خواهد شد که این نیز، نفاق را در جامعهی مؤمنان، تعمیق خواهد کرد.