قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

تمدن‌سـازی (1) - حضرت

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ

اگر تمدن را مابه‌ازای Civilization فرض کنیم، اشتباه بزرگی کرده‌ایم. سیویلیزیشن، محصول غفلت و إدبار انسان از حقیقت است و تمدن، به معنای قرآنی، محصول تذکر و إقبال انسان به حقیقت است. مدینه، جایی است که دین و وحی الهی در آن، محقق شده است و ساختار دینی یافته است و در مقابل آن، قریه، جایی است که بویی از وحی الهی نبرده و منقطع از آن است و مبتنی بر وهمیات بشری، ساختار یافته است. مدینه و قریه، مفاهیمی هستند که بر ظاهر نحوه‌ی حیات انسانی، دلالت دارند و در نسبت با آنها، مفاهیم دیگری قرار دارند که بر باطن حیات، دلالت دارند. باطن مدینه، حضرت است و باطن قریه، بدویت. حاضر و بادی، دو صورت از حیات باطنی انسان هستند که ظهور حاضر و حضرت، انسان را متمدن کرده و مدینه، ظاهر می‌شود و در نسبت با آن، ظهور بادی و بدویت، انسان را سیویلایز می‌کند.

آنجایی که در دعای عهد، تعبیر «فی الحاضر و البادی» آمده است، به همین مسئله، اشاره دارد و می‌دانید که عرب‌ها، مفهوم Civilization را به «حضارت» ترجمه می‌کنند که البته ترجمه‌ی دقیقی نیست اما برای فهم اینکه در زبان عربی، چه مفهومی گویای ساختار و صورت تمدنی است، راه‌گشاست.

تمدن یک صورت ظاهری دارد و یک صورت باطنی. در تمدن‌سازی، اگر بر مبنای عقل و عقلانیت، عمل شود، تمدن‌سازی اسلامی صورت گرفته است که در پارادایم عاقلیت، محقق می‌شود. صورت باطنی یک چنین تمدن‌سازی‌ای، حضرت است و صورت ظاهری آن، مدینه؛ یعنی همان چیزی که حضرت رسول (ص) در شهر یثرب، انجام داد. اگر در تمدن‌سازی، مبنا بر جهل و إدبار از حق قرار بگیرد، پارادایم جاهلیت، مقیاس تمدن‌سازی قرار می‌گیرد که صورت باطنی چنین تمدنی، بدویت است و صورت ظاهری آن، قریه. قریه، جایی است که بویی از وحی الهی به آن نرسیده است و منقطع از وحی است. Civilization یا آن چیزی که در تعبیر مدرن به عنوان صورت تمدنی، شناخته می‌شود، همین جاهلیتی است که باطناً بدویت است و ظاهراً قریه چرا که منقطع از وحی الهی است. مغرب‌زمین، یک قریه و روستای بدوی بزرگ است و ظاهر لوکس و فریبنده‌اش نباید انسان را به این غلط بیاندازد که غربی‌ها پیشرفت کرده‌اند، بلکه غربی‌ها در حقیقت امر، عقب‌گرد داشته و پس‌رفت کرده‌اند. اتصال به وحی، حضرت و مدینه است و انقطاع از وحی، بدویت و قریه. رفتن از جاهلیت به عاقلیت و از بدویت به حضرت و از قریه به مدینه، هجرت و به تعبیری، شهری شدن است و این هجرت، فقط در ذیل و ظلِّ ولایت ولیِّ خدا ممکن است چرا که رفتن از ظلمت به نور است؛ و حرکت از عاقلیت به جاهلیت و از حضرت به بدویت و از مدینه به قریه، تعرّب است و می‌دانیم که تعرب بعد از هجرت، حرام است.

وجود انسان، إستکمالی است یعنی انسان، نفساً یک قابلیت محض است و صیرورتش، چه در وجه حیوانی و چه در وجه انسانی و الهی، منتهایی ندارد. أسفل‌السافلین و أعلی علیین، بی‌حدّند و وقتی منتهی أعلای وجود انسان، حضرت ربّ است، روشن می‌شود که انسان تا رسیدن به مقام تامّ ربّانی و اتصال به نور و حقیقت مطلق، امکان صیرورت و فعلیت دارد و همین جامعیت بالقوه‌ی انسان است که او را از همه‌ی مخلوقات، منفرد می‌کند.

صیرورت و تکامل و تغییر نفسانی و روحانی انسان، خاص و محدود به این نشئه از عالم و منحصر در دنیا نیست و انسان، در نشئات دیگر هم امکان تغییر و تکامل دارد منتهی با مقتضیاتی دیگر. حضرت امام خمینی (ره) در صفحه‌ی 98 کتاب شریف شرح چهل حدیث می‌نویسند: «تغییرات و تبدیلات در این نشئه، خیلی زود واقع می‌شود و اما در آن عالم، تغییر به طور دیگری است و زوال یک ملکه از ملکات نفس، قرن‌ها طول دارد». معنای این بیان آن است که در نشئات برزخی و اخروی عالم نیز، امکان تکامل وجود دارد اما با شرایط سخت‌تر و خیلی طولانی‌تر. اصلاً همین که در روایات آمده است که طبقات بهشت، به اندازه‌ی آیات قرآن است و به افراد گفته می‌شود که «إقرأ وَرقَّ» یعنی قرائت کن و ترقی کن، و اینکه افراد عذاب می‌شوند، مُبَیِّن این مسئله است که آنجاها نیز تکامل و تغییر و تبدل، ممکن است منتهی با شرایط و إقتضائات مخصوص خود.

تکامل انسان، تمامی ندارد و از این روی، حضرت، به عنوان صورت تامّ ظهور دین و به عنوان بستر فعلیت حقیقت انسان، نه محدود به دنیاست و نه محصور در تصور انسان. رفتن به حضور خدا و دائم در محضر بودن، انتها ندارد و تحویل و تحول نفسانی و روحانی انسان، نقطه‌ی پایانی ندارد. انسان برای بقا، خلق شده است و نه برای فنا و هیچ وقت، از بین نمی‌رود. هجرت در حضرت نیز وجود دارد و انسان، در محضر خدا نیز، هاجر و مهاجر است و این که حضرت امیر (ع) فرموده‌اند که دو روز مؤمن، یکسان نیست، شامل خود ایشان و معصومین و أنبیاء دیگر نیز می‌شود و حضرات معصومین نیز دائم در صیرورت و تحول ربّانی بوده‌اند و هستند با این فرق که آسمان سیر و طیر و صیر آنها، در أعلی‌علیین است و زمین سیر ما در أدنی‌الأرض و أسفل‌السافلین.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۹
ــ ــشــمــســ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی