قرن حضور

مجالی برای فراز آمدن از خویشتن، و فارغ از تعلقات و مشهورات، به دیگر گونه اندیشیدن. حمد و سپاس خدای را که ما را در مسیری قرار داد که در مصیر باشیم إلی الله...
طبقه بندی موضوعی

«نامه‌ای برای آفتاب»، یکی از انیمیشن‌های خوب و امیدوارکننده‌ای بود که در جشنواره‌ی چهارم عمار، اکران شد. (صفحه ی اینترنتی انیمیشن) این انیمیشن خوش‌ساخت، با قصه‌ی روانی که داشت، (سوای یکی دو اشتباه مثل وجود شخصیت «مش رحیم» در زمانی که هنوز امام رضا (ع) در راه مرو است!)، و با کیفیت پویانمایی خوب، قطعاً برای به خصوص بچه‌ها، جذاب خواهد بود. (دانلود پیش نمایش)


نامه‌ای برای آفتاب، قصه‌ی خواهر و برادری است به نام بابک و گل‌چهره که در حوالی نیشابور و در سال 200 هجری، زندگی می‌کنند و مادرشان، به بیماری سل مبتلا شده است. خبر می‌رسد که امام رضا (ع)، در راه مرو است و اینها به فکر می‌افتند که نامه‌ای برای امام بفرستند که زودتر بیاید و مادرشان را شفا دهد. بابک، قاصد می‌شود که نامه را به امام برساند و ...

مادر بابک و گل‌چهره، همه‌ی هستی اینها است، در واقع وطن اینها و می‌توان آن را همه‌ی کره‌ی زمین که مادر بشریت است، در نظر گرفت. کره‌ی زمین، مام وطن، سل گرفته است و خون بالا می‌آورد. بیمار است. گفته‌اند امام می‌آید و فقط بابک است که نمی‌نشیند تا امام بیاید به روستایشان. خود،  بار سفر می‌بندد و می‌رود به دنبال امام. امام مثل کعبه است که باید رفت تا به او رسید. بابک، منتظر امام است اما انتظار را در نشستن و ماندن و چشم به در داشتن برای آمدن امام، تعریف نمی‌کند، بلکه انتظار را حرکتی می‌داند از خود به امام. بابک، هجرت می‌کند، هجرتی در دل هجرتی دیگر. این هجرت، بستر صیرورت بابک است؛ بابک، مرد می‌شود. ظاهر هجرت بابک، رفتن از روستا به دنبال امام است اما در باطن، بابک، از خود به امام می‌رود، یک هجرت نفسانی. مقصد بابک، امام است و این را آن جایی می‌شود فهمید که «مش رحیم گاری‌چی» به بابک می‌گوید، تو چطور قاصدی هستی که مقصدت را نمی‌دانی. عاقبت این انتظار هجری، این است که بابک «مرد می‌شود». یکی از زیبایی‌های کار، این است که بابک، پیاده می‌رود.


مش رحیم (در حالی که هنوز امام در راه مرو است و شهر مشهد، موضوعیت ندارد، انتخاب نام مش رحیم، اشتباه بدی است در فیلمنامه!)

همه در روستا، منتظر امام می‌نشینند و می‌مانند اما فقط بابک است که به انتظار، هجرت می‌کند و به دنبال امام می‌رود. جالب اینجا است که آنهایی که نشسته‌اند، امام را می‌بینند اما به امام نمی‌رسند و بابک، در عین اینکه امام را نمی‌بیند اما تنها کسی است که به امام رسیده است. مادر بابک، شفا پیدا می‌کند و اگر کره‌ی بیمار زمین، شفا می‌خواهد، باید هجرت کند به سمت امام. هجرت یعنی حرکت از معیارهای طاغوتی و غیرالهی به معیارها و چارچوب‌های دین خدا و منطبق با مطالبات ولی خدا زندگی کردن.

نظرات  (۳)

سلام
خداقوت
نقد عالی ای بود
سلام
بسیار عالی ... متشکر از تحلیل زیبایتان
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۳۰ محمد افشارنژاد
سلام دوست عزیز، خیلی ممنون که کار نامه ای برای آفتاب رو انقدر با دقت دیدید و از تحلیل و نقدت لذت بردم. به گمانم شما کار رو در جشنواره عمار دیده باشید، ما بعد از تمدید زمان جشنواره نسخه ارسالی که در اون "مش رحیم" اصلاح شده بود رو به دبیرخانه ارسال کردیم اما گویا نسخه اصلاحی جایگزین نشده و همان نسخه اولیه پخش گردیده است.
پاسخ:
پاسخ: سلام
بله، بنده در عمار دیدم. کار بسیار خوبی بود و امیدوارم کارهای بعدتان بهتر شود و در این راه ساخت انیمیشن های ایرانی و اسلامی، موفق و ثابت باشید.
راستش بعید می دانم بیش از این بشود نقد را گسترش داد چون می شود مثل فیلم ها و سریال هایی که در آن آب می بندند.
استفاده از مطالب وبلاگ، کاملا آزاد است به شرط رفرنس. این نظر شما در اینجا بسیار جالب و ارزشمند بود. التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی